سلام
این تایپیک رو زدم به یاد گذشته هامون به یاد روزها که با برادر(خدا رحمتش کنه) و خواهرم 3 تایی میشستیم و برنامه های کودک شبکه 1 رو میدیم و به یاد اون تلویزیون قدیمی سیاه و سفیدمون که مثل یه کمد بزرگ بود و بعضی وقتها هم میرفتیم و از روش میپریدیم پایین به یاد اون موقع ها که وقتی میخوابیدیم جلوی تلویزیون دعوامون میشد که کی وسط بخوابه و اونقدر دعوا میکردیم که بابام میومد و تلویزیون رو خاموش میکرد و وقتی روشن میکردیم که برنامه دلخواهمون تموم شده بود من عاشق مدرسه موشها بودم و پروفسور بالتازا
این تایپیک رو زدم به یاد گذشته هامون به یاد روزها که با برادر(خدا رحمتش کنه) و خواهرم 3 تایی میشستیم و برنامه های کودک شبکه 1 رو میدیم و به یاد اون تلویزیون قدیمی سیاه و سفیدمون که مثل یه کمد بزرگ بود و بعضی وقتها هم میرفتیم و از روش میپریدیم پایین به یاد اون موقع ها که وقتی میخوابیدیم جلوی تلویزیون دعوامون میشد که کی وسط بخوابه و اونقدر دعوا میکردیم که بابام میومد و تلویزیون رو خاموش میکرد و وقتی روشن میکردیم که برنامه دلخواهمون تموم شده بود من عاشق مدرسه موشها بودم و پروفسور بالتازا
سطل سحرآمیز
