تو مدرسه چه شرارت هایی كردید زود اعتراف كنید!

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
با خواندن خاطراتتون کلا... باید بگم انگار همه هنرستانی ها اینا شرورن...............

من چون زیاده ادرس وبلاگ میدمwww.khatere97.blogfa.com
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط یادم رفت بگم اگه داخل وبلاگ رفتید تاریخشو دیدید تعجب نکنید تازه بازنویسیش کردم
 

Schneider

مدیر بازنشسته
من همیشه تو مدرسه_مخصوصا دوران راهنمایی!_با شرهای مدرسه مشکل جدی داشتم! :D
شر که میگم به معنای واقعی کلمه!!!
کلاس ما_بهتره بگم منطقه ما!!_3تا قلدر داشت که 3تاشون تو کلاسی بودن که منم بودم!!
یادمه یکیشون انقدر اذیت میکرد یروز باباش اومد جلو همه دست و پاشو گرفت انداخت صندوق عقب در صندوق عقب هم بست بردش!!!
چقدر مارو اینا اذیت کردن...
یکی از اون 3 تا رو ماه قبل دیدم تو صف تاکسی
هنوز اون حالت قلدریشو داشت
تعجب کردم یهو فامیلیمو گفت! :D من که عمرا نمیشناختمش اگر صدا نمیزد
خیلی ام تحویل گرفت..
من که همه بدیا رو تو همون گذشته چال کردم و گذشتم
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
خلاصه میگم :

در ابتدایی : گرفتن کشتی در پشت مدرسه .. شکستن پای معلم و دوماه مدرسه نیومدن معلم .. (آخ من هم مسبل بودم و سر امتحانا بعضا مراقب بودم .. خدا ببخشتمون :redface:)... مبارزه با بچه دبیرستانی ها (یه گروهی داشتیم که نگو)..

راهنمایی: فرار از مدرسه .. فرار دادن معلمین از مدرسه (داستان داره این) :D .. شکلک درآوردن پشت مدیر (بیچاره دوستم 60 تا چوب خورد ) .. بستن یکی از خیابان های اصلی شهر (البته کار دوستان بود .. ).. بردن عقرب واسه آزمایش های علوم..

دبیرستان (و رشته ریاضی فیزیک) : فرار از مدرسه اینبار کل کلاس .. آتیش زدن کلاس برای بازگردادن معلم محبوبمون :redface:.. مبارزه با گچ (مدیرمون میگرفتمون میگفت فردا دو بسته گچ بیارین .. ما هم سریع میرفتیم از اون یکی ساختمون واسش گچ میاوردیم .. خو نیگاه میکنه .. نزدیکترین جایی بود که گچ داشت:D).. حضور در حیاط مدرسه و 6 ساعت تمام والیبال بازی کردن (آخییییی اونایی که ورزش داشتن هی بهمون اسرار میکردن و توپشون رو میدادن به ما :redface:) ..

==========
بعضی هاشو سانسور کردم که بد آموزی نشه .. به هر حال جوان بودیم جویایی نام:redface: (خدا از سر تقصیراتمون بگذره)
 

Engineer Sahar

عضو جدید
والا چی بگم ما نزدیک عید ترقه روشن می کردیم مینداختیم وسط سالن بعد در میرفتیم که مدیر و معاون نبینن (این شرارت گروهی بود)
منم یه بار گلدونو برگردوندم خاکش ریخت وسط کلاس یه 10 دقیقه کلاس شیمی به تاخیر افتاد :biggrin:
 

EriNes7

اخراجی موقت
فرار از مدرسه .....

رفتن به داخل دفتر معاون و زنگ زدن زودتر از موعد ....

دعوا با مدیر و معاون و معلم و بچه ها و ....

همینا دیگه ...
 

Ramin-GT

عضو جدید
دبستان هر روز همه بچه ها مهمون من بودن بستنی :D

راهنمایی اوشگول بودم :D

دبیرستان درسخون بودم اما هر روز یه دبیر نداشتیم بزن برقص بود :D

پیش دانشگاهی هر روز میموندیم به دوستم که ابروهاشو برمیداشت و نگهش میداشتن توی دفتر کر کر میخندیدیم:D

دانشگاه هم که هر روز داره کلیپ رقص هامون پخش میشه،البته من فیلم بردارم :D
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
چوب اصلا درد نداره ! شلنگ خوبه !!!! ( دهن آدم رو صاف میکنه ) :D

ترکه آلبالو نخوردی .. شلنگ کجاش درد داره .. !!

(البته من یه بار شاگرد اخلاق مدرسمون شدم .. وقتی اسمم رو بعنوان شاگرد اخلاق مدرسه خوندن , باورم نمیشد (بنظرم بهترین مدرک زندگیم همونه ) ولی انصافا بچه خوبی بودم :redface:)
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
ترکه آلبالو نخوردی .. شلنگ کجاش درد داره .. !!

(البته من یه بار شاگرد اخلاق مدرسمون شدم .. وقتی اسمم رو بعنوان شاگرد اخلاق مدرسه خوندن , باورم نمیشد (بنظرم بهترین مدرک زندگیم همونه ) ولی انصافا بچه خوبی بودم :redface:)
ترکه آلبالو !؟؟!؟!؟! :biggrin:
فکر کنم هنوز ترکه گردو نخوردی که میگی آلبالو !
من با هرچی که فکرشو بکنی کتک خوردم ! :D
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شرارت می کردیم که الان تو بند ج اوین بودم :)
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فقط اول و دوم ابتدایی خیلی شلوغ بودم اونم اصلا تقصیر من نبود:cool:

ما دخترونه پسرونه بودیم خواهرم سه سال ازم بزرگتره تو مدرسه مون بود هروقت میرفتم پیشش همکلاسهای پسرش (یکیشون پسرعموی ناتنیمون بود یکیشونم برادر زن عموم دوتایی شون سربه سرم میذاشتن من میذاشتم دنبالشون وقتی ام که میگرفتم تا میتونستم میزدم به شونشون:D

چه دورانی بود الان جرات نمیکنن یه کلمه حرف بزنن:biggrin:
 

نفس ج

عضو جدید
شرارت زياد تا دلتون بخواد......
از پنجر كردن ماشين معلم رياضي گرفته تا.........
البته تاوانشو هم داديم
يادش بخير چه روزاي خوبي بود
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیش دانشگاهی معلم دین و رندگیمون بعد امتحان رو خوانی قران هممونو مسخره کرد تا مرز پنچر کردنه ماشینش رفتیم ولی سرآخر فقط لگد زدیم دزدگیرش روشن شد ...
از راهنمایی یه مرضی گرفتم خیلی بده...:smile:...زنگ خونه هارو میزرنم الفرار....حتی الان که دانشجوئم گاهی هوس میکنم این کارو انجام یدم ...:confused:
رو میز و صندلی گچ ریختیم تا معلم ادبیاتمون بشینه گچی شه ....
تو صف که وایمیسادیم همه دست به یکی کمیکردیم یهو میخندیدیم وقتی مدیر سخنرانی میکرد....:tooth:
بقیش یادم نمیاد ....
فقط یادمه بچه یآرومی نبودم همیشه معلمام میگفتن ششیطنتت با نمره هات در تضادن ....:biggrin:
 

Similar threads

بالا