داستان بسیار کوتاه و تحسین برانگیز

saba888

عضو جدید
کاربر ممتاز



نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت .
دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند : جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند .
جنگاور گفت تا کنون چه می کردند . پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .
جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی ؟
پیرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .
جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است .
آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند . و از آنها دور شد .
جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش ( فرزند بنیانگذار ایران دیاکو ) ! را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .
فرزند بزرگ رو به پدر پیرش کرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پایان زندگی سربازان تو خواهیم بود . ارد بزرگ خردمند برجسته کشورمان می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنیت ، دوم : آزادی و سوم : نان .
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستانی من دراوردی و البته با سیاستی خیلی زیرکانه در پشت متن!!!!!
 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تحسين براگيز بودنشو نميدونم...خوب اخه نخوندم:D
اما انصافا بگو...كجاش كوتاهه اخه اين
؟؟؟؟؟
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر شما دیدت محدوده که به جای گرفتن پند دنبال مسائل دیگه ای هستی!

عزیز دل شما اگه کمی فقط تو این مسائل فکر کنی و مسائل قبلی رو هم کنار این بچینی میبینی که منظور از این داستانها چیه.
وایسا برات توضیح بدم که این داستان هدفش چیه

یکی از انواع عملیاتهای روانی تاثیر گذاری رو ذهن مخاطب به وسیله داستانها قصه ها و فیلنامه هاست.
البته در این داستانها قرار نیست که مستقیما دفاع از کشور بهش حمله بشه و مورد نکوهش قرار بگیره.بلکه پیدا شدن کمی نرمش در تصمیم گیری و شک انداختن در دل مخاطب هدفه .و این کار رو با قراردادن کار خوب دیگه ای(کمک به اقتصاد و نون دراوردن) در کنار کار خوب (دفاع از کشور) انجام میدن.
تا طرف که فکر دفاع از کشور هست یهو با یه دوراهی تو ذهنش مواجه بشه و اگر هم کمی این مخاطب عافیت طلب باشه دیگه کار تمومه و معلومه تو این دوراهی کدوم راه رو انتخاب میکنه.حال فکر کن این شک و دودلی در تمام مردم هنگام حمله دشمن پیش بیاد.اون موقع چی میشه؟!؟!


این داستان این رو میخواد به تو تلقین کنه که در زمان جنگ اگر کسی بی خیال جنگ شد و به کارهای اقتصادی خودش رسید اشکال نداره.

اینکه اگر جنگی بشه لزومی نداره بری بجنگی کار اقتصادی خودتو انجام بده.

البته میشه نگاه مثبتی هم داشت.اما انقدر انقدر از این دست داستانها زیاد شده که دیگه باعث شده بنده نگاه بدبینانه رو به این داستانها داشته باشم.
 

شاهزاده ایران

اخراجی موقت
عزیز دل شما اگه کمی فقط تو این مسائل فکر کنی و مسائل قبلی رو هم کنار این بچینی میبینی که منظور از این داستانها چیه.
وایسا برات توضیح بدم که این داستان هدفش چیه

یکی از انواع عملیاتهای روانی تاثیر گذاری رو ذهن مخاطب به وسیله داستانها قصه ها و فیلنامه هاست.
البته در این داستانها قرار نیست که مستقیما دفاع از کشور بهش حمله بشه و مورد نکوهش قرار بگیره.بلکه پیدا شدن کمی نرمش در تصمیم گیری و شک انداختن در دل مخاطب هدفه .و این کار رو با قراردادن کار خوب دیگه ای(کمک به اقتصاد و نون دراوردن) در کنار کار خوب (دفاع از کشور) انجام میدن.
تا طرف که فکر دفاع از کشور هست یهو با یه دوراهی تو ذهنش مواجه بشه و اگر هم کمی این مخاطب عافیت طلب باشه دیگه کار تمومه و معلومه تو این دوراهی کدوم راه رو انتخاب میکنه.حال فکر کن این شک و دودلی در تمام مردم هنگام حمله دشمن پیش بیاد.اون موقع چی میشه؟!؟!


این داستان این رو میخواد به تو تلقین کنه که در زمان جنگ اگر کسی بی خیال جنگ شد و به کارهای اقتصادی خودش رسید اشکال نداره.

اینکه اگر جنگی بشه لزومی نداره بری بجنگی کار اقتصادی خودتو انجام بده.

البته میشه نگاه مثبتی هم داشت.اما انقدر انقدر از این دست داستانها زیاد شده که دیگه باعث شده بنده نگاه بدبینانه رو به این داستانها داشته باشم.

خوب مملکت فقط گوشت دم توپ نمیخواد چند نفر هم باید به فکر اقتصادش باشن.البته اون موقع بزرگان مملکت وفرزندانشون کاملا به فکر بودن وعین کوه تو خونه هاشون موندن و نرفتن جبهه تا به مملکت برسن.
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب مملکت فقط گوشت دم توپ نمیخواد چند نفر هم باید به فکر اقتصادش باشن.البته اون موقع بزرگان مملکت وفرزندانشون کاملا به فکر بودن وعین کوه تو خونه هاشون موندن و نرفتن جبهه تا به مملکت برسن.

این حرفی که زدی اصلا ربطی به موضوعی که توضیح دادم نداره.
اگر در مورد توضیحات حرفی هست زده بشه بهتره.
بحث رو عمدا یا سهوا گسترش ندید لطفا.
 

شاهزاده ایران

اخراجی موقت

این حرفی که زدی اصلا ربطی به موضوعی که توضیح دادم نداره.
اگر در مورد توضیحات حرفی هست زده بشه بهتره.
بحث رو عمدا یا سهوا گسترش ندید لطفا.

اقتصاد.جنگ.کسانی که نرفتن جنگ که کار اقتصادی انجام بدن.موضوعش یکی بود که.
 

Similar threads

بالا