رد پای احساس ...

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز


[FONT=courier new,courier,monospace]منم آن مسافری که ز سفر جز غم و اندوه ندارد [/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] بار چمدانم همه درد ، سفرم از سر جبر[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] دل من مثل حباب که به هیچش نخرند [/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]چاره ای نیست به جز باور درد [/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]که فراموش کنم خواهش دل [/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] که بخشکانم از ریشه گل عاطفه را[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] جریان را بکشانم به ثبات[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] سر کشم جام شراب ، [/FONT]


[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]مست و بیهوش در این دور خراب [/FONT]


[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace] آه

مگر اینگونه بگذرد ایام فراق
[/FONT]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدانی...
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
... ... شنیده ای ؟!
بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند !
مـــــثل مـــــادر
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب که می شود
بساطِ رویا می گستراند
خیالت در دلم
و تا گرگ و میش چشمها
مرا با قطار آرزو ها
راهی تو می کند
از سد حادثه ها می گذراند
و مرا تا ایستگاه آخر
که آن را عشق خوانند
مسافر می کند
و در آن ایستگاه متروک
تا سقوط خورشید
صدای پای تو را
انتظار می کشم...
 

ha_23

عضو جدید
حالم را پرسیدند:گفتم رو به راهم !
ندانستند رو به راهی ام که تو از آن رفته ای!!!!!!!!!
 
  • Like
واکنش ها: noom

!AnGel!

عضو جدید
کاربر ممتاز
آســـــــــــمان هم گاهــــــی دلش می گیـــرد!! .. من که آدمم......!!

 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم ميخواهد

دشت روياهايم را با شبنم بلور آذين كنم

و رنگين كمان را سايباني بر فرازش.

دلم ميخواهد اتاقي بسازم

با سنگفرشي از ياس و نرگس و پنجره اي رو به آسمان

تا بتوانم ابرها را نوازش كنم .

دلم ميخواهد با قطرات باران آيينه اي بسازم

و در كنج اتاق بگذارم تا تصويرت در آن نقش ببندد

و هرگز از آن چشم بر ندارم
.
.
.
.
چه خوشايند است رقص قلم بر صفحه ي احساس
.


.

.

چه زيباست
.

.

نقش تو را ترسيم كردن بر آسمان خيال

مي خواهم برايت بنويسم

ولي از چه بنويسم از دره هاي عجيب زندگي

با دشت هاي سبز خيال ، از حوض نقره اي دلم كه در

زمستان زندگي يخ بسته است

و يا ماهي هاي آرزو كه در خزان بي بهار در اين حوض

پرسه مي زنند .

اي سراپايت سبز از چه بنويسم .............
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تا کی شوم از عشق تو شوریده به هر سوی



تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
 
  • Like
واکنش ها: noom

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگي خلوتي آراست كه من باشم و تو
بي گمان آينه مي خواست كه من با شم و تو

با ز هم لطف خدا خواست كه با من باشي
و چه زيباست چه زيباست كه من باشم و تو

آرزوي گل مريم گل پونه گل ياس
آرزوي همه گل هاست كه من باشم و تو

عود ، اسپند ، حنا ، آينه، قرآن ، لبخند
همه اسباب محياست كه من باشم و تو

زندگي خواب و خيالی است كه من باشم و دل
زندگي يك دو معماست كه من باشم و تو

زندگي قصه ی شيرين و من و تيشه و كوه
زندگي شرح دو شيداست كه من باشم و تو

باز در خواب غزل پچ پچ گنگي پيچيد
نكند اين همه رويا ست كه من باشم و تو
 

f_azar1365

عضو جدید
کنارم هستی و بازم دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتن محظه
 

!AnGel!

عضو جدید
کاربر ممتاز
غصــه نخــور ؛ کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . . خیلـی که دلـم بگیـرد ، گریـه میکنـم !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر بار که باران می بارد
در رگهایم جان می گیری
اینجا
انگار هرروز باران می بارد.

 

f_azar1365

عضو جدید
سراب رد پای تو کجای قصه پیدا شد...
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
این که هر لحظه سرت با یکی گرم باشد،دلیل بر ارزشت نیست.آنقدر بی ارزشی که خیلی ها اندازه ی تو هستند!
 

!AnGel!

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنگـ می شـود گاهـی !

برای ِ ...
یك « دوستت دارم » ِ سـاده !
دو « فنجـان قهــوه ی داغ »
سه « روز » تعـطیلی در زمسـتان !
چـهار « خنـده ی بلنــد »
و پنــج « انگشـت » ِ دوست داشتـنی !..
 
  • Like
واکنش ها: noom

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

غــ ـم...
دانــه دانــه می افتد رویــ ـ صورتمــ ــ
شــ ـور است طعــ ـم ن ب و د ن ت...!
 
  • Like
واکنش ها: noom

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اي فرصت نسیم برای وزندگی
پروانه ی پرنده برای پرندگی

ای اهتزاز روح به بوی نسیم دوست
امکانِ دل برای تکان و تپندگی


لیلایی تو را همه مجنون کوه و دشت:
بادِ دوندگی و غزالِ رمندگی

در بند خویش بودن معنای عشق نیست
چونانکه زنده بودن ، معنای زندگی

غرقِ عرق ز دست دلِ سرکش خودم
شرمندگی است پیش تو اظهار بندگی
 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان [/FONT][FONT=&quot]عشق[/FONT][FONT=&quot].. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
...
[/FONT]
تفاوت بزرگی میان دوستhttp://www.smslovely.ir/ نداشتن رفتار دیگری ، با دوست نداشتن خود او وجود دارد
....
یکی می پرسد : اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست....
سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست.
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
 

masoomeh.bnv

عضو جدید
اگر باران ببارد باز می ایم درون کوچه ی امید
و فانوس نگاهم را برایت میفروزانم
و از ترکیب دستانم برایت چتر میسازم
مبادا قطره ای باران بیازارد نگاه مهربانت را!
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]میترسم از روزی که نامم در میان هق هق گریه هایت
[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]شب [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]آویز رویا شود .
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]می ترسم از روزی که عشق بی بال و پر شود ،
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono] بمیرد در [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]میان اندوه دلتنگی هایت !
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]چه معصومانه بخشیدم دلم را بی آنکه بیاندیشم [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]به شاعری [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]که شعر رفتن را سرود و بی آنکه باور کنم

[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]عشق معنی مبهم فاصله هاست !
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]خسته ام ....... خسته از شعری که زمان برایم
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono] سرود ..... من سوختم از خواهش ترانه هایم ،
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]از ناله [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]های شبانه ام ، از عطش نگاهی که بی پروا در
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]چشمان [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]سیاهت سرد و خاکستر شد .
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]من سالهاست که می سوزم از این دلداگی حتی
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]بیش از آنکه[/FONT][FONT=courier new, courier, mono] تو را بشناسم ؟
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]نمی دانم برای بودن در کنارت به پای [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]کدام واژه [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]بیافتم .
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]کاش می دانستم کدامین جمله آتش عشق را در[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono] وجودت شعله [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]ور می کند .
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]کاش ..... ای کاش می توانستی ببینی که من
[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]هنوز هم با تو [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]هستم !![/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دارد چه بر سرم می آید ؟
چشمانم را بسته ام و گذاشته ام ثانیه ها لحظه هایم را اعدام کنند
کم آورده ام
نا توان شده ام در برابر روزها
خسته تر از آنم حرفی بزنم، یا گاهی داد بكشم تا شاید کمی سبک شوم!


تنهاییم هر روز پر رنگتر می شود
نمی دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت !؟
اینجا کسی نیست برای حرف زدن
یا حتی اگر کسی هم باشد
حرفهای من از جنس دیگری است
کسی چیزی نمی فهمد از آن!

ولی
ولی دلم می خواست کسی بود و می فهمید تنهایی چه دردی دارد


دستانم را در هوا رها می کنم
ولی نیستی
نیستی تا آنها را بگیری
نیستی تا باورم شود هنوز هم هستم
چه سخت می گذرد بر من...
چه دردی می کشند
من به خودم و احساساتم خیانت کرده ام
آنها توان اینهمه سختی را نداشتند
دردم می آید
من درد دارم
هی من، می بینی
دیگر تو را هم برای خودم ندارم
چقدر تنهایم

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لطیف و ساده و جاری، به شعر می مانی
ز عشق شرم نداری، به شعر می مانی
تو اعتبار منی با تو خاطرم سبز است
به حرفهای بهاری، به شعر می مانی
غمت، دمت، قدمت با مکارمت جور است
هزار قافیه داری، به شعر می مانی
اگرچه سرد شد آهنگ بودنت با من
ولی هنوز بهاری، به شعر می مانی
هنوز گاه مرا سوی خویش می خوانی
هنوز گاه گداری به شعر می مانی
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میشد به شقایق دل بست
کاش میشد که به باغ دل تو میرویید

یاسمین ، نرگس و یاس

کاش میشد که به قلب من و تو

چشمه ها می جوشید ، اطلسی میرویید
و همه ساحت آن باغچه کنج حیاط

پر میشد از شمیم گل و رویا و سکوت

واژه های همه سرشار از عشق از احساس

من در این جمع صمیمی یکرنگ

بی وجود تو نمی خواهم زیست بی وجود تو نمی خواهم بود

ای که با یاد تو آغاز کنم بودن را

وبه شوق تو به دریا سپرم دامن را

بی تو دریاب مرا

من بدون تو همان بی دردم همان بی احساس

توبیا ای زیبا،ای گل،ای نور،ای یاس

تو بیاای همه چیزم، همه رویا، همه خوب


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا