زنی در دادگاه گفت: همسرم از حجاب من ناراضی است و دوست ندارد حجاب پوشیدهای داشته باشم و بر این اساس دنبال طلاق دادن من است.
زنی در دادگاه خانواده حضور یافت و درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه ارائه کرد. وی در توضیح دلیل این درخواست گفت: یک سال گذشته به عقد همسرم درآمدم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری مراسم عروسی به منزل مشترک رفتیم و متاسفانه از همان ابتدا سر مسائل مذهبی دچار مشکل شدیم.
زن جوان ادامه داد: من و همسرم هر دو در خانواده مذهبی بزرگ شدیم و زمانی که همسرم به خواستگاری من آمد از این موضوع اطلاع داشت که حجاب من چگونه است و من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم آن را تغییر دهم.
وی با بیان اینکه همسرم از ابتدا حجاب من را پذیرفته بود، اظهار کرد: بعد از گذشت مدت کوتاهی از شروع زندگی مشترکمان، مرتب از من ایراد میگرفت که چرا حجاب من اینقدر پوشیده است در حالی که حجاب خانواده خودش نیز همانند حجاب من است.
زن جوان که ۲۵ سال سن داشت، عنوان کرد: همسرم از من میخواست تا حجابم را مطابق میل او تغییر دهم و در مهمانیهایی که من هرگز نمیتوانم در آن حضور داشته باشم شرکت کنم. اوایل فکر کردم شاید بعد از گذشت مدت کوتاهی از حرفهای خود پشیمان شود اما اصرار او هر روز پررنگتر میشد.
شوهر این زن جوان نیر گفت: این درست است که من جزء خانواده مذهبی و معتقدی هستم اما افکار و عقاید شبیه آنها نیست و همسرم در واقع انتخاب پدر و مادرم است نه انتخاب خودم. زیرا من دوست ندارم همسرم حجاب داشته باشد.
وی در پاسخ به پرسش قاضی مبنی بر اینکه اگر افکارت اینگونه است چرا این دختر را به عقد خود درآوردی؟، گفت: همسرم از لحاظ ظاهری بسیار زیباست و زمانی که او را دیدم به او علاقمند شدم و فکر کردم میتوانم او را از افکارش دور کنم و پوشش او را به آنچه که خود میخواهم تغییر دهم.
مرد ۲۹ ساله مدعی شد: همسرم از نظر ظاهری بسیار زیبا است و به نظر من باید تا زمانی که زنده است از این زیبایی استفاده کند در حالی که او خود را در پوششی پنهان کرده است که نمیتواند از آن لذت ببرد.
پدر مرد که در دادگاه حضور داشت نیز گفت: پسرم لیاقت چنین دختری را ندارد، زیرا همه آرزوی داشتن چنین همسری را دارند اما پسر من آنقدر بیغیرت است که نمیداند از همسرش که ناموس او است چه چیزی را میخواهد.
وی ادامه داد: پسر من باید برای همیشه فراموش کند که پدر و مادری دارد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صادر کردن حکم طلاق به زندگی یکساله این زوج پایان داد.
منبع: ایسنا
خدايي من موندم چجوري يه مرد ميتونه نگاه هاي بقيه به زنش توي خيابون رو تحمل كنه
اين اقا ازون عقده اي ها بود كه 4 تا ادم رنگارنگ ديد دلش خواست زنش هم همينطور باشه و همه نگاهش كنن
يعني ادم نرمال نبايد پيدا شه ؟يكي ميگه حجاب زوري يكي ميگه بي حجابي زوري
خدا عاقبت خانم هاي اين كشور رو خير كنه
[h=2]
ماجرایی جالب در بیان چشم چرانی و خودنمایی
[/h] کتاب «نابودی عفاف، ارمغان فمینیسم» نوشته خانم "وندی شلیت" چاپ آمریکا ماجرایی را عنوان کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست. متن این ماجرا به شرح ذیل است:
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت: ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مردتیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... میخوری تو و هفت جد آبادت، خجالت نمیکشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکسالعملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم.
حالا هم یقمو ول کن. از خیرش گذشتیم.
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...
این کتاب در ادامه می افزاید: «چقدر خوشبختم که در عصر آزادی زندگی می کنم، این روزها یک دختر می تواند پزشک یا قاضی شود، در ارتش ثبت نام کند، به تیم بسکتبال بپیوندد؛ می تواند مدارج شغلی را طی کند، بچه های خودش را در مهد کودک رها کند، هر قدر دلش می خواهد سقط جنین داشته باشد، گزینه های ... او دیگر محدود نیستند، روابط نامشروع برای وی امکان پذیر است، به طور خلاصه یک دختر می تواند هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد، هر چه میخواهد بشنود، تنها یک استثناء وجود دارد، او نمی تواند زن باشد.»