دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه در حالی که یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده
یه عالمه اشک توی چشماته
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده
باید
بگی : خب خداحافظ ... !!!

 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد

پس چرا؟ پس چرا عاشق نباشم
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایـن شـعرهـا را
همـــین حــــــالا بـخوان

وگـرنـه بعـــــدهـــــا ...
بـاورت
نمی شود !
هـنگـام سرودن ِ آن
چـگونـه ... دیــوانه وار
عـاشقـت بـوده ام !!
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
شريك سقف من نيستي، بذار همسايه باشيم و

فقط يك دونه ديوارو شريكم باش!

شريك عمر من نيستي، بيا هم لحظه باشيم و

همين يك لحظه ديدارو شريكم باش!

فقط در حد يك لبخند، لبت رو قسمت من كن

اگر خورشيد من نيستي بيا شمعی رو روشن كن!

شريك زندگي م نيستي، شريك آرزويم باش

اگر نيستي كنار من، بيا و رو به رويم باش!

سلامي كن گهگاهي به نام آشنا بر من

همين اندازه هم بسه براي شور دل بستن!

غزل خونم نباش ، اما به حرفي ساده شادم كن

اگر ديدي منو بشناس، نمي گم اين كه يادم كن!

يك عشق نابسامانو چه ساماني از اين خوش تر؟!

شكايت نامه ی دل را چه پاياني از اين خوش تر؟!
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

چه دلی ای دل آشفته که دلدار نداری
ار تو بیمار غمی از چه پرستار نداری؟
شب تنهایی همان به که از این درد بمیری
تو که با ماه رخی وعده ی دیدار نداری
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گاهی باید به دور خود،

یک دیوار تنهایی کشید،

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی،

بلکه برای اینکه ببینی،

برای چه کسانی اهمیت داری،

که این دیوار را بشکنند!!!
 

tina1390

عضو جدید
هرگز در ميان موجودات مخلوقي كه براي كبوتر شدن آفريده شده كركس نميشود. اين خصلت در ميان هيچ يك از مخلوقات نيست جز آدميان. «ويكتورهوگو؛ بينوايان»
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ميترسم خسته شوی
از اينکه هر شب "تو"
به خوابم می آيی
آدرس خوابهايت را بده
تا امشب "من" به بازديد بيايم
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
می خواهم کمی نقاشی کنم...
بیا و در تنهایی ام، قدری بنشین
پای روی پایت بنداز
دست روی دست
سر، کمی بالا -قدری به چپ وکمی لبخند
آرام پلک بزن، سخن مگو
فقط بگذار نقاشی کنم،
نه نه - نمی توانم-کار من نیست...
خودت بیا وچشمهایت را بــِکش
با تمام رنگهای زندگی...
تا چشمان تو تمام زندگی ام شوند...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به شقايق سوگند
که تو برخواهی گشت
من به اين معجزه ايمان دارم ...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
از پشت دیوار به چشمانت خیره شدم
آری آن روز من بودم
من بودم که در گوشت نجوا کردم
دوستت دارم

درنگاهت شادی را دیدم
اما صداقت را نه
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
همیشـــــه از آمدن نــ بر سر کلماتــــــ مـی ترسیــدم !
نـ داشتن تو ...نـ بودن تو ...
نـ ماندن تو ...
.
.
.
کــاش اینبــار حداقل دل واژه برایـــــم می سوختـــــ
و خبــری مـی داد از
نـ رفتن تـــو ..
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش و او يكريز پي در پي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته و آشفته تر سازد بدينسان بشكند دايم سكوت مرگبارم را
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پستوی روح من
چنان از تو انبـــــــــــــــــــــا شته است
که قلب من ...
به آذوقۀ خاطــــــــــــــــــــــ ــــــــرات تو
سال های قحطیت را
نفس می کشد هنـــــــــــــــــــــــ ـوز !
 

tina1390

عضو جدید
خداوندا ...

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم

خدا گوید :

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع کن ...
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من ...

 

tina1390

عضو جدید
خطا از من است، می دانم.

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن...
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم!
 

tina1390

عضو جدید
اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به دل ما بر می گردد . بتهوون
 

tina1390

عضو جدید
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ ترفقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشیو رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیالم را اتش میزنم
بوی سوختگی
شعرهایم
در بستر خشم
سد کینه میسازند
ابها همه میخشکند
در مردمک چشمانم
این چه غوغایی ایست
در جسم خالی از خیال سوخته
بار دیګر
بدرون خود میخزم
تهی از خود خویشتن...
شاید اغازی
یا که پایانی
برای شعر هایم باشم...

 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر روز بر روی دلـــــــم می نویسم
" عاشــــــــقی تا اطلاع ثانوی ممنــــــــوع "
به رویای با تو بودن که می رسم
دیگر بار
دلم می لرزد
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل بستــه ام بــه پــاییــز... شـــایــد... دوبـــــاره... ســر مهــــر بیـــایــی ...!
 

tina1390

عضو جدید
کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه
ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست


کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند
داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت
 

tina1390

عضو جدید
هوس کوچ به سرم زده.
شاید هم هجرت.
نمی دانم.

ز این بی دلی ها خسته شدم.
دستانم رابه دستان هیچ کس می سپارم و درد دل می کنم با درختان.
دیوانگی هم عالمی دارد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا