یکی از مباحثی که شدیدا روش بحث تبلیغاتی شده سنگسار است
که در بعضی موارد از نا آگاهی مسلمانان سو استفاده شده و موضوع خیلی بزرگتر و متفاوت تر از نچه که هست جلوه داده شده است
این مقاله شاید به روشن شدن این موضوع در اذهان دوستان گرامی کمک کنه
امیدوارم دوستان وقت بذارن چون احتمالا این مقاله خیلی از شبهات را رفع خواهد کرد
عنوان: سنگسار قا نون اسلام ، عطوفت اسلامی
در احکام جزایی اسلام، حد زنای محصنه «رَجْم» (سنگسار کردن) است؛ منظور از «مُحصن» مردى است که همسر دارد و همسرش در اختیار او است، و «مُحصنه» به زنى مىگویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.
هر گاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى، باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او سنگسار است، و این قانون اگر چه در قرآن به آن اشارهاى نشده است ولی در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله ومعصومین علیهم السلام به طور مسلّم وارد شده است.
البته باید توجه داشت که نه تنها این حکم، بلکه بسیارى از احکام مسلم شرعى که حتى از ضروریات دین به شمار می آید، در قرآن نیامده است؛ البته ضرورتى هم ایجاب نمىکند که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود؛ در واقع قرآن همانند قانون اساسی هر کشور است و معلوم است که مجموعه قوانین حقوقی، جزایی، مدنی، و ... ده ها برابر قانون اساسی است که توسط حقوقدانان تنظیم و ارائه می شود.
خداوند وظیفه تبیین وتوضیح آیات قرآن کریم را بر عهده پیامبرصلی الله علیه وآله گذاشته است آنجا که روى سخن را به پیامبر کرده ومیفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »(1)
«ما این ذکر را (قرآن را) بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى [تا این که آنها در این آیات، و وظائفى که در برابر آن دارند] شاید اندیشه کنند»
و همچنین در آیات متعددى اطاعت پیامبر و اهل بیت او (علیهم السلام ) را بر ما واجب نموده است، «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم»(2)؛ و یا اطاعت از پیامبر(ص) را اطاعت از خداوند دانسته است، «من یطع الرسول فقد اطاع الله»(3).
به همین جهت، سنّت که گفتار پیامبر و اهل بیت(ع) است یکى از منابع استخراج احکام شرعى به شمار مىرود و بسیارى از احکام شرعى از روایات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام ) استفاده مىشود.
حکم رجم زناکارى که داراى همسر باشد، با تحقق شرایط آن، یکى از مسائلى است که با روایات متعدد - از طرق شیعه و سنی - از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) ثابت شده است، و محل اتفاق جمیع فقها است، بلکه به حد ضرورت و بداهت بین مسلمانان رسیده و جاى تأمل و تردید در این حکم وجود ندارد؛ و در صدر اسلام نیز به دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام گرفته است.
سنگسار درروایات اهل بیت علیهم السلام
1- امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 127نهج البلاغه به این قانون اسلامی اشاره دارند ومیفرمایند: «وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَن »(4)
و مىدانید رسول خدا صلى الله علیه و آله زناکار همسردار را سنگسار کرد.
2- عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی الْمُحْصَنِ وَ الْمُحْصَنَةِ جُلِدَ مِائَةً ثُمَّ الرَّجْمَ (5)
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
مرد و زن همسردار (که مرتکب زنا شده باشند) نخست صد تازیانه مىخورند سپس سنگسار مىشوند
3- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ(6)
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
سنگسار حدّ بزرگ الهی، و تازیانه زدن حدّ کوچک الهی است
4- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَضَى[امیرالمومنین علیه السلام ]لِلْمُحْصَنِ الرَّجْمَ(7)
امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
امیرالمومنین علیه السلام درباره زنای محصنه به سنگسار حکم میکرد.
5- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الْحُرُّ وَ الْحُرَّةُ إِذَا زَنَیَا جُلِدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ فَأَمَّا الْمُحْصَنُ وَ الْمُحْصَنَةُ فَعَلَیْهِمَا الرَّجْمُ(8)
سماعه از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود:
هر گاه مرد و زن آزاد زنا کنند، به هر کدام یک صد تازیانه مىزنند. امّا مرد و زن همسردار باید سنگسار شوند
6- وَ عَنْهُ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الْمُحْصَنُ یُرْجَمُ(9)
امام باقرعلیه السلام می فرمایند:
مردهمسردار(اگرزناکند) سنگسارمی شوند.
عن عمرو بن قیس قال قال ابوعبدالله علیه السلام :
7 - وَ إِنَّ اللَّهَ حَدَّ أَنْ لَا یُنْکَحَ النِّکَاحُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ فَعَلَ غَیْرَ ذَلِکَ إِنْ کَانَ عَزَباً حُدَّ وَ إِنْ کَانَ مُحْصَناً رُجِمَ لِمُجَاوَزَتِهِ الْحَدَّ .
امام صادق علیه السلام فرمودند :
خداوند مشخص فرموده که رابطه جنسی تنها از راه حلال آن انجام گیرد؛ کسی که از ین حکم تخلف کند اگر مجرد باشد تازیانه می خورد، و اگر متاهل باشد رجم می شود، زیرا از حدود خدا تجاوز کرده است. [1]
سنگسار در رویات اهل تسنن
1 - صحیح بخاری 22 /346
6812 - حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِىَّ یُحَدِّثُ عَنْ عَلِىٍّ (رضى الله عنه) حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ قَدْ رَجَمْتُهَا بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - .
شعبی نقل می کند از علی علیه السلام که روزه جمعه ی زنی را رجم کرد و فرمود : بر اساس سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را رجم کردم .
2 - صحیح مسلم 9 / 75
3213 - و حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ : رَجَمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ وَرَجُلًا مِنْ الْیَهُودِ وَامْرَأَتَهُ
ابو زبیر می گوید از جابر بن عبدالله شنیدم که می گفت : رسول خدا (ص) مردی از اسلم، و مردی از یهود و زنش را رجم کرد .
3 - مسند احمد 2 / 184
678 - حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ وَالْمُجَالِدُ عَنِ الشَّعْبِیِّ أَنَّهُمَا سَمِعَاهُ یُحَدِّثُ أَنَّ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ضَرَبَهَا یَوْمَ الْخَمِیسِ وَرَجَمَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ أَجْلِدُهَا بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَرْجُمُهَا بِسُنَّةِ نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
شعبی می گوید : علی علیه السلام وقتی خواست زنی از اهل کوفه را رجم کند، روز پنجشنبه تازیانه زد و روز جمعه رجم کرد و فرمود: بر اساس کتاب خدا او را رتازیانه زدم، و بر اساس سنت نبی خدا (ص) او را رجم کردم.
4 - سنن ابی داوود 12/19
3854 - حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ حَدَّثَنَا وَکِیعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ زَکَرِیَّا أَبِی عِمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ شَیْخًا یُحَدِّثُ عَنْ ابْنِ أَبِی بَکْرَةَ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجَمَ امْرَأَةً فَحُفِرَ لَهَا إِلَى الثَّنْدُوَةِ
فرزند ابوبکر از پدرش نقل می کند : پیامبر (ص) زنی را رجم کرد ، پس بری او حفره ی تا سینه او حفر کردند.
سنگسار حکم الهی قبل ازاسلام
از برخی رویات استفاده می شود که حکم سنگسار مختص اسلام نبوده و در ادیان الهی گذشته نیز سابقه دارد؛ بعنوان نمونه به موارد زیر اشاره می کنیم :
1- روزى موسى علیه السلام به «قارون» گفت: خداوند به من فرمان داده که حق نیازمندان یعنى زکات مالت را بگیرم، «قارون» هنگامى که از کم و کیف «زکات» باخبر شد، و با یک حسابِ ساده فهمید چه مبلغِ هنگفتى را باید در این راه بپردازد، سر باز زد، و براى تبرئه خویش به مبارزه با موسى علیه السلام برخاست، او در میان جمعى از ثروتمندان بنى اسرائیل ایستاده گفت: مردم! موسى مىخواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذیرفتید، امور دیگر را نیز همه پذیرفتید، آیا زیرا این بار هم مىروید که اموالتان را به او بدهید؟! گفتند: نه، ولى چگونه مىتوان با او مقابله کرد؟
«قارون» در اینجا یک فکرِ شیطانى به نظرش رسید، گفت: من راه خوبى فکر کردهام، به عقیده من باید براى او پرونده عمل منافى عفت، ساخت! باید به سراغ زنِ بدکارهاى از فواحش بنى اسرائیل بفرستیم، تا به سراغ موسى علیه السلام برود و او را متهم کند که با او سر و سرّى داشته! آنها پسندیدند و به سراغ آن زن فرستاده گفتند: آنچه خودت بخواهى به تو مىدهیم، که گواهى دهى موسى علیه السلام با تو رابطه نامشروع داشته! او نیز این پیشنهاد را پذیرفت، این از یکسو. از سوى دیگر، «قارون» به سراغ موسى علیه السلام آمد گفت: خوب است بنى اسرائیل را جمع کنى و دستورات خداوند را بر آنها بخوانى، موسى علیه السلام پذیرفت و آنها را جمع کرد.
گفتند: اى موسى! دستورات پروردگار را بازگو!
گفت: خداوند به من دستور داده: جز او را پرستش نکنید، صله رحم به جا آورید، و چنین و چنان کنید، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زناى محصنه باشد، سنگسار شود!
آنها (ثروتمندان توطئهگر بنى اسرائیل) در اینجا گفتند: حتى اگر خود تو باشى!!
گفت: آرى، حتى اگر خود من باشم!!
در اینجا وقاحت را به آخرین درجه رسانده و گفتند: ما مىدانیم که تو خود مرتکبِ این عمل شدهاى، و به سراغ فلان زن بدکاره رفتهاى، و فوراً به دنبال آن زن بدکاره فرستاده گفتند: تو چگونه گواهى مىدهى؟
موسى علیه السلام رو به او کرد گفت: به خدا سوگندت مىدهم حقیقت را فاش بگو!
زن بدکاره با شنیدن این سخن، تکان سختى خورد، لرزید و منقلب شد و گفت: اکنون که چنین مىگوئى، من حقیقت را فاش مىگویم، اینها از من دعوت کردند و پاداش سنگینى قرار دادند که تو را متهم کنم، ولى گواهى مىدهم که تو پاکى و رسول خدائى!
در روایتِ دیگرى آمده است: آن زن گفت: واى بر من، من هر کار خلافى را کردهام، اما تهمت به پیامبر خدا نزدهام! و سپس دو کیسه پولى را که به او داده بودند نشان داد و گفتنىها را گفت
موسى علیه السلام به سجده افتاد گریست(11)
2- روایتى است که از امام باقر (علیه السلام ) نقل گردیده که خلاصهاش چنین است:
یکى از اشرافِ یهودِ «خیبر» که داراى همسر بود، با زن شوهردارى که او هم از خانوادههاى سرشناس «خیبر» محسوب مىشد، عمل منافى عفت انجام داد، یهودیان از اجراى حکم «تورات» (سنگسار کردن) در مورد آنها ناراحت بودند، و به دنبال راه حلّى مىگشتند که آن دو را از حکم مزبور معاف سازد و در عین حال، پایبند بودن خود به احکام الهى را نشان دهند.
این بود که براى هم مسلکان خود در «مدینه» پیغام فرستادند: حکم این حادثه را از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبک ترى بود، آن را انتخاب کنند و در غیر این صورت آن را نیز به دست فراموشى بسپارند و شاید از این طریق، مىخواستند توجه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را نیز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمایند).
به همین جهت، جمعى از بزرگان یهود «مدینه» به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله شتافتند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا هر چه حکم کنم مىپذیرید؟
گفتند: به خاطر همین نزد تو آمدهایم!
در این موقع، حکم سنگباران کردن کسانى که مرتکب زناى محصنه مىشوند نازل گردید، ولى آنها از پذیرفتن این حکم (به عذر این که در مذهب آنها چنین حکمى نیامده) شانه خالى کردند!
پیامبر صلى الله علیه و آله اضافه کرد: این همان حکمى است که در تورات شما نیز آمده، آیا موافقید که یکى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان «تورات» نقل کرد، بپذیرید.
گفتند: آرى.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ابن صوریا» که در «فدک» زندگى مىکند چگونه عالمى است؟
گفتند: او از همه یهود به «تورات» آشناتر است.
به دنبال او فرستادند، هنگامى که نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، به او فرمود:
تو را به خداوند یکتائى که «تورات» را بر موسى علیه السلام نازل کرد، دریا را براى نجات شما شکافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود، و در بیابان شما را از مواهب خود بهرهمند ساخت سوگند مىدهم بگو:آیا حکم سنگباران کردن در چنین موردى در «تورات» بر شما نازل شده است یا نه؟
او در پاسخ گفت: سوگندى به من دادى که ناچارم بگویم: آرى؛ چنین حکمى در «تورات» آمده است.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: چرا از اجراى این حکم سرپیچى مىکنید؟
او در جواب گفت: حقیقت این است که: ما در گذشته این حدّ را درباره افراد عادى اجرا مىکردیم، ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خوددارى مىنمودیم.
این بود که گناه مزبور در طبقات مرفّه جامعه ما رواج یافت تا این که پسر عموى یکى از رؤساى ما مرتکب این عمل زشت شد، و طبق معمول از مجازات او صرفنظر کردند.
در همین اثنا، یک فرد عادى مرتکب این کار گردید، هنگامى که مىخواستند او را سنگباران کنند، خویشان او اعتراض کرده، گفتند: اگر بنا هست این حکم اجرا بشود باید در مورد هر دو اجرا بشود، به همین جهت ما نشستیم و قانونى سبکتر از قانون سنگسار کردن تصویب نمودیم و آن این بود که: به هر یک چهل تازیانه بزنیم و روى آنها را سیاه کرده، وارونه سوار مرکب کنیم و در کوچه و بازار بگردانیم!
در این هنگام، پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد: آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند
و فرمود: خدایا من نخستین کسى هستم که حکم تو را زنده نمودم، بعد از آن که یهود آن را از بین برده بودند.(12)
3- حکم مزبور یعنى (حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کردهاند) در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است.(13)
پاسخ به یک شبهه
برخی می پرسند آیا سنگسار کردن مرد یا زنى که بر اثر غلبه هوى و هوس، لحظهاى از جاده عفّت خارج گشته، و مبتلا به این گناه شده اند، با عطوفت اسلامى سازگار است؟!
پاسخ این است که :
اولا، طبع احکام جزایی، که برای مجازات مجرمین وضع می شود، در ظاهر با نوعی خشونت همراه است، ولی این خشونت ظاهری با در نظر گرفتن مصالحی که بر آن مترتب است امری معقول و پذیرفتنی است. درست همانند طبیبی حاذق وقتی با عضوی از بدن بیمار مواجه می شود که سیاه شده، و بعنوان درمان دستور به بریدن عضو مزبور می دهد !؛ بریدن عضو بدن انسان، تجویزی خشونت آمیز است! ولی اگر بنا باشد که با چشم پوشی از ین خشونت، بیماری مزبور، جان آن شخص را بگیرد، دیگر این خشونت معقول و پذیرفتنی خواهد بود.
ثانیا، ین افراد در این قضاوت ها، بدون در نظر گرفتن تمام شرایط حدود و تعزیرات اسلامى، و راه هاى اثبات، و راه هاى تخفیف، و همچنین نتایج نهایى این گناهان و اثرات زیانبار آن براى جامعه، حکم به خشن بودن حدود و تعزیرات مى دهند؛ ولی با در نظر گرفتن همه این جوانب، معلوم مى شود که حدود و تعزیرات اسلام چندان خشن نیستند.
نکتههاى ظریفى در گوشه و کنار احکام «حدود و تعزیرات» به چشم مىخورد که به ما در پاسخ این سؤالات کمک مىکند، و با دقّت و مطالعه در آن نکات، روشن مىشود که حدود و تعزیرات نیز چشمهاى دیگر از رحمت و عطوفت اسلامى است- هرچند ظاهر آن براى عدّهاى در برخورد اوّلیه خشونتآمیز به نظر مىرسد.
که در بعضی موارد از نا آگاهی مسلمانان سو استفاده شده و موضوع خیلی بزرگتر و متفاوت تر از نچه که هست جلوه داده شده است
این مقاله شاید به روشن شدن این موضوع در اذهان دوستان گرامی کمک کنه
امیدوارم دوستان وقت بذارن چون احتمالا این مقاله خیلی از شبهات را رفع خواهد کرد
عنوان: سنگسار قا نون اسلام ، عطوفت اسلامی
در احکام جزایی اسلام، حد زنای محصنه «رَجْم» (سنگسار کردن) است؛ منظور از «مُحصن» مردى است که همسر دارد و همسرش در اختیار او است، و «مُحصنه» به زنى مىگویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.
هر گاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى، باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او سنگسار است، و این قانون اگر چه در قرآن به آن اشارهاى نشده است ولی در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله ومعصومین علیهم السلام به طور مسلّم وارد شده است.
البته باید توجه داشت که نه تنها این حکم، بلکه بسیارى از احکام مسلم شرعى که حتى از ضروریات دین به شمار می آید، در قرآن نیامده است؛ البته ضرورتى هم ایجاب نمىکند که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود؛ در واقع قرآن همانند قانون اساسی هر کشور است و معلوم است که مجموعه قوانین حقوقی، جزایی، مدنی، و ... ده ها برابر قانون اساسی است که توسط حقوقدانان تنظیم و ارائه می شود.
خداوند وظیفه تبیین وتوضیح آیات قرآن کریم را بر عهده پیامبرصلی الله علیه وآله گذاشته است آنجا که روى سخن را به پیامبر کرده ومیفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »(1)
«ما این ذکر را (قرآن را) بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى [تا این که آنها در این آیات، و وظائفى که در برابر آن دارند] شاید اندیشه کنند»
و همچنین در آیات متعددى اطاعت پیامبر و اهل بیت او (علیهم السلام ) را بر ما واجب نموده است، «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم»(2)؛ و یا اطاعت از پیامبر(ص) را اطاعت از خداوند دانسته است، «من یطع الرسول فقد اطاع الله»(3).
به همین جهت، سنّت که گفتار پیامبر و اهل بیت(ع) است یکى از منابع استخراج احکام شرعى به شمار مىرود و بسیارى از احکام شرعى از روایات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام ) استفاده مىشود.
حکم رجم زناکارى که داراى همسر باشد، با تحقق شرایط آن، یکى از مسائلى است که با روایات متعدد - از طرق شیعه و سنی - از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) ثابت شده است، و محل اتفاق جمیع فقها است، بلکه به حد ضرورت و بداهت بین مسلمانان رسیده و جاى تأمل و تردید در این حکم وجود ندارد؛ و در صدر اسلام نیز به دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) انجام گرفته است.
سنگسار درروایات اهل بیت علیهم السلام
1- امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 127نهج البلاغه به این قانون اسلامی اشاره دارند ومیفرمایند: «وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَن »(4)
و مىدانید رسول خدا صلى الله علیه و آله زناکار همسردار را سنگسار کرد.
2- عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی الْمُحْصَنِ وَ الْمُحْصَنَةِ جُلِدَ مِائَةً ثُمَّ الرَّجْمَ (5)
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
مرد و زن همسردار (که مرتکب زنا شده باشند) نخست صد تازیانه مىخورند سپس سنگسار مىشوند
3- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الرَّجْمُ حَدُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ الْجَلْدُ حَدُّ اللَّهِ الْأَصْغَرُ(6)
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
سنگسار حدّ بزرگ الهی، و تازیانه زدن حدّ کوچک الهی است
4- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَضَى[امیرالمومنین علیه السلام ]لِلْمُحْصَنِ الرَّجْمَ(7)
امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
امیرالمومنین علیه السلام درباره زنای محصنه به سنگسار حکم میکرد.
5- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الْحُرُّ وَ الْحُرَّةُ إِذَا زَنَیَا جُلِدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ فَأَمَّا الْمُحْصَنُ وَ الْمُحْصَنَةُ فَعَلَیْهِمَا الرَّجْمُ(8)
سماعه از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود:
هر گاه مرد و زن آزاد زنا کنند، به هر کدام یک صد تازیانه مىزنند. امّا مرد و زن همسردار باید سنگسار شوند
6- وَ عَنْهُ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الْمُحْصَنُ یُرْجَمُ(9)
امام باقرعلیه السلام می فرمایند:
مردهمسردار(اگرزناکند) سنگسارمی شوند.
عن عمرو بن قیس قال قال ابوعبدالله علیه السلام :
7 - وَ إِنَّ اللَّهَ حَدَّ أَنْ لَا یُنْکَحَ النِّکَاحُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ فَعَلَ غَیْرَ ذَلِکَ إِنْ کَانَ عَزَباً حُدَّ وَ إِنْ کَانَ مُحْصَناً رُجِمَ لِمُجَاوَزَتِهِ الْحَدَّ .
امام صادق علیه السلام فرمودند :
خداوند مشخص فرموده که رابطه جنسی تنها از راه حلال آن انجام گیرد؛ کسی که از ین حکم تخلف کند اگر مجرد باشد تازیانه می خورد، و اگر متاهل باشد رجم می شود، زیرا از حدود خدا تجاوز کرده است. [1]
سنگسار در رویات اهل تسنن
1 - صحیح بخاری 22 /346
6812 - حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَیْلٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِىَّ یُحَدِّثُ عَنْ عَلِىٍّ (رضى الله عنه) حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ قَدْ رَجَمْتُهَا بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - .
شعبی نقل می کند از علی علیه السلام که روزه جمعه ی زنی را رجم کرد و فرمود : بر اساس سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را رجم کردم .
2 - صحیح مسلم 9 / 75
3213 - و حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ : رَجَمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ وَرَجُلًا مِنْ الْیَهُودِ وَامْرَأَتَهُ
ابو زبیر می گوید از جابر بن عبدالله شنیدم که می گفت : رسول خدا (ص) مردی از اسلم، و مردی از یهود و زنش را رجم کرد .
3 - مسند احمد 2 / 184
678 - حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ وَالْمُجَالِدُ عَنِ الشَّعْبِیِّ أَنَّهُمَا سَمِعَاهُ یُحَدِّثُ أَنَّ عَلِیًّا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حِینَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ضَرَبَهَا یَوْمَ الْخَمِیسِ وَرَجَمَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ أَجْلِدُهَا بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَرْجُمُهَا بِسُنَّةِ نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
شعبی می گوید : علی علیه السلام وقتی خواست زنی از اهل کوفه را رجم کند، روز پنجشنبه تازیانه زد و روز جمعه رجم کرد و فرمود: بر اساس کتاب خدا او را رتازیانه زدم، و بر اساس سنت نبی خدا (ص) او را رجم کردم.
4 - سنن ابی داوود 12/19
3854 - حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ حَدَّثَنَا وَکِیعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ زَکَرِیَّا أَبِی عِمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ شَیْخًا یُحَدِّثُ عَنْ ابْنِ أَبِی بَکْرَةَ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجَمَ امْرَأَةً فَحُفِرَ لَهَا إِلَى الثَّنْدُوَةِ
فرزند ابوبکر از پدرش نقل می کند : پیامبر (ص) زنی را رجم کرد ، پس بری او حفره ی تا سینه او حفر کردند.
سنگسار حکم الهی قبل ازاسلام
از برخی رویات استفاده می شود که حکم سنگسار مختص اسلام نبوده و در ادیان الهی گذشته نیز سابقه دارد؛ بعنوان نمونه به موارد زیر اشاره می کنیم :
1- روزى موسى علیه السلام به «قارون» گفت: خداوند به من فرمان داده که حق نیازمندان یعنى زکات مالت را بگیرم، «قارون» هنگامى که از کم و کیف «زکات» باخبر شد، و با یک حسابِ ساده فهمید چه مبلغِ هنگفتى را باید در این راه بپردازد، سر باز زد، و براى تبرئه خویش به مبارزه با موسى علیه السلام برخاست، او در میان جمعى از ثروتمندان بنى اسرائیل ایستاده گفت: مردم! موسى مىخواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذیرفتید، امور دیگر را نیز همه پذیرفتید، آیا زیرا این بار هم مىروید که اموالتان را به او بدهید؟! گفتند: نه، ولى چگونه مىتوان با او مقابله کرد؟
«قارون» در اینجا یک فکرِ شیطانى به نظرش رسید، گفت: من راه خوبى فکر کردهام، به عقیده من باید براى او پرونده عمل منافى عفت، ساخت! باید به سراغ زنِ بدکارهاى از فواحش بنى اسرائیل بفرستیم، تا به سراغ موسى علیه السلام برود و او را متهم کند که با او سر و سرّى داشته! آنها پسندیدند و به سراغ آن زن فرستاده گفتند: آنچه خودت بخواهى به تو مىدهیم، که گواهى دهى موسى علیه السلام با تو رابطه نامشروع داشته! او نیز این پیشنهاد را پذیرفت، این از یکسو. از سوى دیگر، «قارون» به سراغ موسى علیه السلام آمد گفت: خوب است بنى اسرائیل را جمع کنى و دستورات خداوند را بر آنها بخوانى، موسى علیه السلام پذیرفت و آنها را جمع کرد.
گفتند: اى موسى! دستورات پروردگار را بازگو!
گفت: خداوند به من دستور داده: جز او را پرستش نکنید، صله رحم به جا آورید، و چنین و چنان کنید، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زناى محصنه باشد، سنگسار شود!
آنها (ثروتمندان توطئهگر بنى اسرائیل) در اینجا گفتند: حتى اگر خود تو باشى!!
گفت: آرى، حتى اگر خود من باشم!!
در اینجا وقاحت را به آخرین درجه رسانده و گفتند: ما مىدانیم که تو خود مرتکبِ این عمل شدهاى، و به سراغ فلان زن بدکاره رفتهاى، و فوراً به دنبال آن زن بدکاره فرستاده گفتند: تو چگونه گواهى مىدهى؟
موسى علیه السلام رو به او کرد گفت: به خدا سوگندت مىدهم حقیقت را فاش بگو!
زن بدکاره با شنیدن این سخن، تکان سختى خورد، لرزید و منقلب شد و گفت: اکنون که چنین مىگوئى، من حقیقت را فاش مىگویم، اینها از من دعوت کردند و پاداش سنگینى قرار دادند که تو را متهم کنم، ولى گواهى مىدهم که تو پاکى و رسول خدائى!
در روایتِ دیگرى آمده است: آن زن گفت: واى بر من، من هر کار خلافى را کردهام، اما تهمت به پیامبر خدا نزدهام! و سپس دو کیسه پولى را که به او داده بودند نشان داد و گفتنىها را گفت
موسى علیه السلام به سجده افتاد گریست(11)
2- روایتى است که از امام باقر (علیه السلام ) نقل گردیده که خلاصهاش چنین است:
یکى از اشرافِ یهودِ «خیبر» که داراى همسر بود، با زن شوهردارى که او هم از خانوادههاى سرشناس «خیبر» محسوب مىشد، عمل منافى عفت انجام داد، یهودیان از اجراى حکم «تورات» (سنگسار کردن) در مورد آنها ناراحت بودند، و به دنبال راه حلّى مىگشتند که آن دو را از حکم مزبور معاف سازد و در عین حال، پایبند بودن خود به احکام الهى را نشان دهند.
این بود که براى هم مسلکان خود در «مدینه» پیغام فرستادند: حکم این حادثه را از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبک ترى بود، آن را انتخاب کنند و در غیر این صورت آن را نیز به دست فراموشى بسپارند و شاید از این طریق، مىخواستند توجه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را نیز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمایند).
به همین جهت، جمعى از بزرگان یهود «مدینه» به خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله شتافتند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا هر چه حکم کنم مىپذیرید؟
گفتند: به خاطر همین نزد تو آمدهایم!
در این موقع، حکم سنگباران کردن کسانى که مرتکب زناى محصنه مىشوند نازل گردید، ولى آنها از پذیرفتن این حکم (به عذر این که در مذهب آنها چنین حکمى نیامده) شانه خالى کردند!
پیامبر صلى الله علیه و آله اضافه کرد: این همان حکمى است که در تورات شما نیز آمده، آیا موافقید که یکى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان «تورات» نقل کرد، بپذیرید.
گفتند: آرى.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ابن صوریا» که در «فدک» زندگى مىکند چگونه عالمى است؟
گفتند: او از همه یهود به «تورات» آشناتر است.
به دنبال او فرستادند، هنگامى که نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، به او فرمود:
تو را به خداوند یکتائى که «تورات» را بر موسى علیه السلام نازل کرد، دریا را براى نجات شما شکافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود، و در بیابان شما را از مواهب خود بهرهمند ساخت سوگند مىدهم بگو:آیا حکم سنگباران کردن در چنین موردى در «تورات» بر شما نازل شده است یا نه؟
او در پاسخ گفت: سوگندى به من دادى که ناچارم بگویم: آرى؛ چنین حکمى در «تورات» آمده است.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: چرا از اجراى این حکم سرپیچى مىکنید؟
او در جواب گفت: حقیقت این است که: ما در گذشته این حدّ را درباره افراد عادى اجرا مىکردیم، ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خوددارى مىنمودیم.
این بود که گناه مزبور در طبقات مرفّه جامعه ما رواج یافت تا این که پسر عموى یکى از رؤساى ما مرتکب این عمل زشت شد، و طبق معمول از مجازات او صرفنظر کردند.
در همین اثنا، یک فرد عادى مرتکب این کار گردید، هنگامى که مىخواستند او را سنگباران کنند، خویشان او اعتراض کرده، گفتند: اگر بنا هست این حکم اجرا بشود باید در مورد هر دو اجرا بشود، به همین جهت ما نشستیم و قانونى سبکتر از قانون سنگسار کردن تصویب نمودیم و آن این بود که: به هر یک چهل تازیانه بزنیم و روى آنها را سیاه کرده، وارونه سوار مرکب کنیم و در کوچه و بازار بگردانیم!
در این هنگام، پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد: آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند
و فرمود: خدایا من نخستین کسى هستم که حکم تو را زنده نمودم، بعد از آن که یهود آن را از بین برده بودند.(12)
3- حکم مزبور یعنى (حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کردهاند) در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است.(13)
پاسخ به یک شبهه
برخی می پرسند آیا سنگسار کردن مرد یا زنى که بر اثر غلبه هوى و هوس، لحظهاى از جاده عفّت خارج گشته، و مبتلا به این گناه شده اند، با عطوفت اسلامى سازگار است؟!
پاسخ این است که :
اولا، طبع احکام جزایی، که برای مجازات مجرمین وضع می شود، در ظاهر با نوعی خشونت همراه است، ولی این خشونت ظاهری با در نظر گرفتن مصالحی که بر آن مترتب است امری معقول و پذیرفتنی است. درست همانند طبیبی حاذق وقتی با عضوی از بدن بیمار مواجه می شود که سیاه شده، و بعنوان درمان دستور به بریدن عضو مزبور می دهد !؛ بریدن عضو بدن انسان، تجویزی خشونت آمیز است! ولی اگر بنا باشد که با چشم پوشی از ین خشونت، بیماری مزبور، جان آن شخص را بگیرد، دیگر این خشونت معقول و پذیرفتنی خواهد بود.
ثانیا، ین افراد در این قضاوت ها، بدون در نظر گرفتن تمام شرایط حدود و تعزیرات اسلامى، و راه هاى اثبات، و راه هاى تخفیف، و همچنین نتایج نهایى این گناهان و اثرات زیانبار آن براى جامعه، حکم به خشن بودن حدود و تعزیرات مى دهند؛ ولی با در نظر گرفتن همه این جوانب، معلوم مى شود که حدود و تعزیرات اسلام چندان خشن نیستند.
نکتههاى ظریفى در گوشه و کنار احکام «حدود و تعزیرات» به چشم مىخورد که به ما در پاسخ این سؤالات کمک مىکند، و با دقّت و مطالعه در آن نکات، روشن مىشود که حدود و تعزیرات نیز چشمهاى دیگر از رحمت و عطوفت اسلامى است- هرچند ظاهر آن براى عدّهاى در برخورد اوّلیه خشونتآمیز به نظر مىرسد.
آخرین ویرایش: