hak68
عضو جدید
سلام به همگی
خوشحالم که دوباره به یکی از تایپک های من سر زدی.
فقط قبل از شروع :خواهشن اگه این تایپک مورد قبول واقع شد یه چیزی تو این صفحه بنویس تا با موندن این صفحه دیگران هم استفاده کنند.
این بار داستان بهشت و جهنم
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد. در این هنگام خداوند دعای او را مستجاب کرد.
در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف دیگ غذا نشسته بودند،همه گرسنه و نا امید و در عذاب بودند،هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته قاشق ها بلند تر از بازوی آنها بود به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند.عذاب آنها وحشتناک بود
آنگاه خدا آمد :اکنون بهشت را نظاره کن.
او به یک اتاق دیگری که درست همانند اتاق اولی بود وارد شد.
دیگ غذا.........جمعی از مردم..............همان قاشق های دسته بلند....ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند.
آن مرد گفت نمیفهمم چرا مردم اینجا همه شادند در حالی که در اتاق دیگر بد بختندبا آنکه همه چیز شان یکسان است؟
چرا...(میتونید جواب بدید)
ندا آمد که:
در اینجا آنها یاد گرفتند که یگدیگر را تغذیه کنند.
هر کس با قاشق غذا در دهان دیگری میگذارد.(چون ایمان دارند که کسی هست غذایی در دهانشان بگذارد)
(عذاداری هاتون قبول در گاه حق تعالی)
خوشحالم که دوباره به یکی از تایپک های من سر زدی.
فقط قبل از شروع :خواهشن اگه این تایپک مورد قبول واقع شد یه چیزی تو این صفحه بنویس تا با موندن این صفحه دیگران هم استفاده کنند.
این بار داستان بهشت و جهنم
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد. در این هنگام خداوند دعای او را مستجاب کرد.
در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف دیگ غذا نشسته بودند،همه گرسنه و نا امید و در عذاب بودند،هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته قاشق ها بلند تر از بازوی آنها بود به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند.عذاب آنها وحشتناک بود
آنگاه خدا آمد :اکنون بهشت را نظاره کن.
او به یک اتاق دیگری که درست همانند اتاق اولی بود وارد شد.
دیگ غذا.........جمعی از مردم..............همان قاشق های دسته بلند....ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند.
آن مرد گفت نمیفهمم چرا مردم اینجا همه شادند در حالی که در اتاق دیگر بد بختندبا آنکه همه چیز شان یکسان است؟
چرا...(میتونید جواب بدید)
ندا آمد که:
در اینجا آنها یاد گرفتند که یگدیگر را تغذیه کنند.
هر کس با قاشق غذا در دهان دیگری میگذارد.(چون ایمان دارند که کسی هست غذایی در دهانشان بگذارد)
(عذاداری هاتون قبول در گاه حق تعالی)