رد پای احساس ...

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
...
نیمکت ...
همان نیمکت ِ خشک و چوبی ...
هر روز با نوازش ِ یاد ِ تو
جان میگیرد
سبز میشود
میروید ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نرو.... نمی خوام گره ی کور نگاهم تو نگاهت وا بشه!...
بیا....نمی خوام قلبم از تو دستات رها بشه!...
بمون....دستمو از تو دستت وا نکن!...
عزیز!....سهم عشقتو از من جدا نکن!...
یه روز،...که من از بی تویی خسته شم،...
هی بمونم،...تو نیائیو من رفته شم!!!...
دلت،....می سوزه وقتی که ببینی من....
کم اوردم،...گریه کردم،...تموم شدم!....
آخه،.....میدونی چی شدم؟!....
هیچی.......تو اشکام غرق شدم!.....
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دستهایم برایت شعر می نویسند
اما تو نخواهی خواند
آتش عشق در چشمانم غوطه می زند
ولی تو هرگز نخواهی دید
و من با این همه اندوه از کنارت خواهم گذشت
و باز تو درک نخواهی کرد
عشق من ...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
من هم ستوني در كنار قامتت باشم
سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
زخم عميق انزوايت دير پاييده است
وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ميروي و من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نميکنم بي تو،
يک عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي تماشاي تو،
همين يک لحظه باقي است
و شايد همين يک لحظه اجازه زيستن در چشمان تو را داشته باشم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تو راگم کرده ام امروز
و حالا لحظه های من
گرفتار سکوتی سردو سنگینند..
وچشمانم
که تا دیروز به عشقت می درخشیدند
نمیدانی چه غمگینند..
چراغ روشن شب بود
برایم چشم های تو
نمی دانم چه خواهد شد!
پراز دلشوره ام،بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار،در هر لحظه میمیرم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز بارون[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز آفتاب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز آروم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز بی تاب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز با من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز بی من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز خنده[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز دشمن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز آبی ترین دریا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز تاریک مثل فردا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز بغل بغل آغوش[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز ستاره ای خاموش[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه روز قشنگترین حسی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]...یه روز میری و بی کسی[/FONT]​
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
سخن از ماندن نیست
من و تو رهگذریم
راه طولانی و پرپیچ و خم است
همه باید برویم تا افق های وسیع
تا آنجا که محبت پیداست .:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا که همراه شوم با امروز
باز برمی خیزم, می روم تا صحرا
و دعای باران می خوانم
در خلوت خویش ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
__________________
من متولد پائيزم فصل ديدن رنگ در بعد نگاه، فصل آرامش دل فصل غوغای نگاه!
فصل خواهش، فصل سايه فصل باران بـــاران!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چو از بنفشه بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوتر دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد
دلی که غنچه نشکفته ندامتهاست
بگو به دامن باد سحر نیاویزد
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
که خوش به جام شرابم شکوفه میریزد
تو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کن
در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن به شراب من ای شکوفه بخت
که می خوش است که با بوی گل درآمیزد
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بگذار ببارد باران

بگذار ببارد باران

رؤیای آدمها زیباست
رؤیاها می آیند
مثل باران
وقتی میبارد، قطره قطره
روی تن خسته انتظار
سیلاب که شود زیبا نیست
بگذار ببارد باران
قطره قطره
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
من می مانم و باران

من می مانم و باران

ناگهانی تر از آمدنت ،می روی
بی بهانه
من می مانم و باران های بی اجازه
و
قلب عاشقی که سپاسگزارت می ماند تا ابد:
متشکرم که به من فهماندی که:
چقدر می توانم دوست بدارم
و عاشق باشم بی توقع
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
یک نفر سخت دلش بارانیست

یک نفر سخت دلش بارانیست

یک نفر دلتنگ است
یک نفر می گرید
یک نفر سخت دلش بارانیست
یک نفر در گلوی خویش بغض خیسی دارد
بغض کالی دارد
یک نفر طرح وداع می کشد روی گل سرخ خیال......
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
شايد... باران

شايد... باران

از آنسوي درد مي آيم
و از انتهاي تنهايي
با يك بغل از ياسهاي وحشي
و دامني پر از عطر اقاقي ها
به ديدار تو مي ايم
شايد...
باران چشم هايم

كوير دلت را سبز كند !

شاید ....
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
باز باران مي آيد ؟

باز باران مي آيد ؟

باز باران مي آيد

و ما تا فرصتي

تا فرصت سلامي ديگر

خانه نشين ميشويم

كاش ميشد نامه را به خط گريه مي نوشتم . . .

چرا بايد از پس پيراهني سپيد

هم اين همه بي صدا و بي سايه بميريم

با اين همه عمري اگر باقي بود

طوري از كنار زندگي مي گذرم

كه نه دل آهوي بي جفت بلرزد و

و نه اين دل ناماندگار بي درمان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می نویسم با نور
در هوایی از مهر
کاغذی از پر گلهای سپید
نه به یک بار و به ده بار
که هزاران ، شاید

می نهم در سبدی
از گل نیلوفر و احساس دلم
می سپارم
به دل قاصدکی تا برساند به دلت

تا بدانی دل ِ من
غرق تمنای نگاه تو هنوز
می نویسد شب و روز:
خوب ِ نازنین ِ من
از همیشه تا هنوز
دوستت می دارم !...:gol:
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نامه ی تو چقدر زیبا بود
هر خطش را سه مرتبه خواندم
بعد آنرا به روی یک دفتر
تا نخورده قشنگ چسباندم
نامه ی تو چقدرخوشبو بود
بوی گلهای رازقی می داد
حرفهایت هنوزهم طعم عطر پاییز عاشقی میداد
گفته بودی عجیب دلتنگی
دل من هم برای تو تنگ است
پیش من هم غروب غمگین است
پیش من هم طلوع کم رنگ است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پنجره ها را می بندم
پرده ها را می کشم

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]امروز اتاقم به اندازه ی کافی ابر دارد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تمام کاغذهای پراکنده ی روی میز؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تمام یادداشت های خفته ؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میان کتاب های همیشه دلتنگ ؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همیشه فسرده ام ....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نجواهای مرا خوب از بر دارند .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من هم نباشم ؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عاشقانه هایم همیشه جاری ست ...[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر می شد ،دلش را با دلم ، همزاد می کردم
سکوت بی حدودم را ، پر از فریاد ، می کردم


در آن هنگامه از ، شوق حضور گرم و پر مهرش
دل ویرانه را ، باری دگر ، آباد ، می کردم

و یا ،با یک غزل ، یا بیتی از ، احساس پاک و ناب
دل سنگی و سختش را ، کمی ، ارشاد می کردم

برای ، درک معنای محبت ، دست شیرین را
به کوه بیستون ، چون تیشه ی ، فرهاد می کردم

من و ، این آرزوهای محال و دور و ، بی حاصل
اگر می شد ،، جهان را ، خالی از ، بیداد می کردم
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
من پریشانم که راه خانه را گم کردهام
من پری‌… یا نه، پس از تو شانه را گم کردهام
می‌گذاری دام پشت دام و من در این قفس
آنقدر ماندم که طعم دانه را گم کردهام
شمعم اما در خودم خاموش از بس بودهام
اشتیاق صحبت ِ پروانه را گم کردهام
آشنا با هیچکس جز تو نبودم، ناگزیر
رفته‌ام هرجا، دلی بیگانه را گم کردهام
عاقلی کو تا بترساند مرا از عشق تو؟
من شمار این‌همه دیوانه را گم کرده‌ام
***
من پری هرگز نخواهم شد ولی بر شانه‌ام
های‌های گریه‌ای مردانه را گم کرده‌ام
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دور از هم مي پوسيم
غمم از وحشت پوسيدن نيست
غمم از زيستن بي تو
دراين لحظه پر دلهره است
ديگر از من تا خاك شدن راهي نيست
از سر اين بام
اين صحرا اين دريا
پر خواهم زد خواهم مرد


[FONT=Times New Roman (Arabic)]غم تو اين غم شيرين را[/FONT][FONT=Times New Roman (Arabic)]با خود خواهم برد....[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
امشب که یاد من نیستی

بگذار برایت ترانه ای بخوانم

از آدمکی برفی

که در حسرتت آب شد

و تو چشم های خیسش را !

به آستین پیراهنت دوختی!!!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
با تو بودن را از خدا خواسته ام
حتی اگر فقط یک ساعت از عمرم باقی باشد!
از مرگ نمی ترسم،
هر ثانیه که می گذرد،
من نزدیک ترم به آن یک ساعت!
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدای پای تو زیباست
همانند طپش قلبم
هنگامی که میدوی
تا از من جدا شوی
صداي خنده ي تو زيباست
لب هاي تو زيباست
زماني كه جمله ي دوستت دارم را سرودي
چشمانه تو زيباست
هماننده تكه ابري بهاري
زماني كه براي دل شكسته ي من گريستي
سكوتت نيز زيباست
سكوتي كه هميشه مرا به سوي تو ميكشاند
اين همه زيبايي است كه اسير كرده مرا
همه ي احساساتم را
ولي من اين تك سوال را
از دل رسوا شده ام مي پرسم
تو مرا بهر چه مي خواهي ؟!!!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا