دوستداران دکتر علی شریعتی بیان اینجا
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
در يکي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ''شجاعت يعني چه؟'' محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ''شجاعت يعني اين'' و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر شریعتی
sahar_engineer
عضو جدید
خدایا تو را سپاس میگویم که در مسیری که باید مرا یاری کنند سد راهم میشوند،آنها که باید بنوازند سیلی میزنند،آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند...تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم .
سلام دوست گل هم ماهيم
قابل شما رو نداشت منم تازه اينو دريافت كردم
رقت بارترین منظره ای که مرگ را نیز می گریاند، التماس یک گرگ است! ناله عاجزانه یک شیر!
نه...
گریستن یک مرد...!!
نه...
گریستن یک مرد...!!
ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی . ای زینب! با ما سخن بگو .
مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان طف چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند .
تو خود شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی، همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گوید.
آری زینب! مگو که در آنجا بر شما چه رفت؟ مگو که دشمنانتان چه کردند؟ و دوستانتان چه کردند ؟
ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی . ای زینب! با ما سخن بگو .
مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان طف چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند .
تو خود شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی، همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گوید.
آری زینب! مگو که در آنجا بر شما چه رفت؟ مگو که دشمنانتان چه کردند؟ و دوستانتان چه کردند ؟
خوب نشنیده بودم چیکارکنم؟جالبه که نشنیده بودین
بعدی رو بگو تا کسی نفهمیده زود تر از تو بگهبیا خودم بهت بگم که آبرومونو نبری بگی نشنیده بودم!
حالا الان خاطرم نیست
بعدا میگم
من که تا جایی که جون داشتم تو این تاپیکای تو نوشتم دیگه
پیر شدم مادر
حافظه ام ضعیفیده
سلام
خوش بحالتون ، الان کجایید ؟
ممنون از لطف بیکرانتهحالا الان خاطرم نیست
بعدا میگم
من که تا جایی که جون داشتم تو این تاپیکای تو نوشتم دیگه
پیر شدم مادر
حافظه ام ضعیفیده
نمیدونم چه جوری جبران کنم محبتهای شما رو
پس از مرگ
پس از مرگ
این مطلبو مینویسم اگه کس دیگه ای نوشته بود همگی ببخشید چون حوصله نداشتم همه پستارو بخونم
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد،نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه میسازد ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم و خمودش را در من سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشته تر سازد،بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را...
پس از مرگ
این مطلبو مینویسم اگه کس دیگه ای نوشته بود همگی ببخشید چون حوصله نداشتم همه پستارو بخونم
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد،نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه میسازد ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم و خمودش را در من سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشته تر سازد،بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را...
این مطلبو مینویسم اگه کس دیگه ای نوشته بود همگی ببخشید چون حوصله نداشتم همه پستارو بخونم
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد،نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه میسازد ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم و خمودش را در من سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشته تر سازد،بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را...
من نوشته بودمش قبلا
من الان یزدم برات قطاب میخرم
من نوشته بودم شرط می بندی ؟من نوشته بودمش قبلا
Ariyayi @rchitect
عضو جدید
(عشق تملک معشوق است و دوست داشتن محو شدن دردوست)
الان تو اتاقمم
روز آخري كه دمشق بوديم رفتم اونجا
بايد رم دوربينو از داداشم بگيرم عكس هاشو بزارم واستون
آن روز که همه به دنبال چشمان زیبا هستند
تو به دنبال نگاه زیبا باش ..
.
- کلمات قصار / دکتر شریعتی
خدایا
تو قلب بیگانه را می شناسی ،
که خود در سرزمین وجود
بیگانه بودی
این قسمت قرمز رنگش از دعای عرفه گرفته شده است اگر درست یادم مونده باشه
خدا رحمت کنه دکتر رو
روحش شاد
با شدتی وحشیانه و جنون آمیزآن چنان که قلبم را سخت به درد آورد
آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح
بی درنگ آسمان از روی زمین برم دارد
یا لااقل همچون قارون
زمین دهان بگشاید و مرا در خود فرو بلعد
اما … نه
من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی قارون را
من یک “متوسط” بی چاره بودم و ناچار
محکوم که پس از آن نیز ” باشم و زندگی کنم “
نه ، باشم و زنده بمانم
و در این “وادی حیرت” پر هول و بیهودگی سرشار، گم باشم
و همچون دانه ای که شور و شوق های روییدن دردرونش خاموش می میرد
در برزخ شوم این “پیدای زشت “
و آن “ناپیدای زیبا” خرد گردم
که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی حاصل ماست
در برزخ دوسنگ این آسیای بی رحمی که …
“زندگی ” نام دارد
مجموعه آثار ۱۳/ ص ۶۶
Similar threads
