ابروریزی در فرودگاه بین المللی شیراز !

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
با یکی از دوستام رفته بودیم برای بدرقه یکی از دوستامون که میخواست به لبنان بره!


ایشون با ثبت نام در یه تور مسافرتی میخواست به سوریه و بعد با اتوبوس به لبنان بره..
پرواز ساعت 2 نصف شب بود..
ما ن همراه شدیم به سوی فرودگاه و قسمت بین الملییش حرکت کردیم!
کمی زودتر هم رفتیم گفیتم شاید یکدفعه دیر برسیم...با این تور بیشتر مسافران زیارتی بودن...
ادمهای مذهبی و زنهای چادری...
ما ساعت یک اونجا بودیم! رفتیم تو سالن انتظار و روی صندلی های خشکش نشستیم! و منتظر مونیدم! در همین احول بود که مورد حمله پشهای مزاحم قرار گرفتیم...انقدر پشه داشت اون سالن که مدام باید دستمونو به سر و صورت خودمون میزیدم!! یه چند تا مسافر خارجی هم بودن.. بدبختا اینقدر به سر و صورت خود زده بودن که صورتشون کبود شده بود! سالن انتظار نبود ..وسط جنگل استوایی بود.... عده ای زن چادره ای عرب با صورتی پوشیده هم بودن..اونا از هجوم پشها راحت بودن..اولین بار بود که مزیت چادر رو یه این شکل می دیدم.. و اونو واقعا تایید می کردم..

خلاصه ما به هر شکل ممکن طاقت می اوردیم! ساعت 2 شد..ما خوشحال از این که دیگه از شر این سالن با پشهاش راحت شدیم...ولی کمی بعد با داد زدن یه خانمه تو بلندگو..متوجه شدیم که حالا حالاها هواپیما پیداش نمیشه!!
ساعت 3 شد....ما همچنان طاقت می اوردیم..ساعت 4.. شد..چشامون خواب الود.. و همچنان استوار ولی با صورت پشه نیش زده....ساعت 5..بازم صدای بلندگو.. تاخییر پرواز..
ما هم چون خوره رفیق وو رفاقت بودیم..بهمون بر میخورد دوستمون در اون شرایط رها کنیم و بریم...
ساعت نزدیکای 6..کلافه شده بودیم..به در دیوار ناسزا میگفتیم..
نزدیکای ساعت هفت بود... صدای بهم خوردن قابلمه و کاسه کوزه می اومد از در پشت سالنی..
یکدفعه سرپرست تور با دو کارگر همراه با دو دستگاه فرغون وارد شدند!
درون فرغونها هر کدام یک قابلمه بزرگ اش سبزی وجود داشت! به همراه تعدادی نان سنگک!
سرپرست تور داد زد و عذر خواهی کرد بابت تاخیر.. و گفت مسافران گرامی بیان اش سبزی بگیرن بخورن..اینش دیگه جالب بود که گفت: به دلیل کمبود اش فقط مسافران بیان..از دادن اش به همراهان مسافران معذرویم!

عده ای هم حمله ور شدن به فرغونا.و اش میگرفتن..بعضیا هم از اینکه دو بار کاسه اش گرفتن ابراز خوشحالی میکردن..
دوستمون واقعا پیشمون شد که با این تور میخواد بره....
اینجا بود که فهمیدم واقعا کجا زندگی میکنیم..

ما ساعت 7:30 نابود به سوی خونه حرکت کردیم.. بعد دوستمون زنگ زد که تا ساعت 10 منتظر مونیدم.. و ساعت 10:30 گفتن هواپیما اماده پروازه..

هیچ وقت یادم نمیره...صدای سرپرست... اش سبزی...



ctr+c

 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
:eek::eek::eek::eek:

چن ماه پیش تو فرودگاه . . . . . کامپیوتر متصدی هنگ کرد ،
آقاهه کم مونده بود کله کارمند رو بکنه که چرا 2 دیقه از وقتم رو گرفتی !

9 ساعت تاخیر ؟ :w06::eek::eek::eek:
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
همچی گفتی ابروز ریزی گفتم حالا چی شدهههه
اینجور تاخیرا که عادی عزایزانه من...
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با یکی از دوستام رفته بودیم برای بدرقه یکی از دوستامون که میخواست به لبنان بره!


ایشون با ثبت نام در یه تور مسافرتی میخواست به سوریه و بعد با اتوبوس به لبنان بره..
پرواز ساعت 2 نصف شب بود..
ما ن همراه شدیم به سوی فرودگاه و قسمت بین الملییش حرکت کردیم!
کمی زودتر هم رفتیم گفیتم شاید یکدفعه دیر برسیم...با این تور بیشتر مسافران زیارتی بودن...
ادمهای مذهبی و زنهای چادری...
ما ساعت یک اونجا بودیم! رفتیم تو سالن انتظار و روی صندلی های خشکش نشستیم! و منتظر مونیدم! در همین احول بود که مورد حمله پشهای مزاحم قرار گرفتیم...انقدر پشه داشت اون سالن که مدام باید دستمونو به سر و صورت خودمون میزیدم!! یه چند تا مسافر خارجی هم بودن.. بدبختا اینقدر به سر و صورت خود زده بودن که صورتشون کبود شده بود! سالن انتظار نبود ..وسط جنگل استوایی بود.... عده ای زن چادره ای عرب با صورتی پوشیده هم بودن..اونا از هجوم پشها راحت بودن..اولین بار بود که مزیت چادر رو یه این شکل می دیدم.. و اونو واقعا تایید می کردم..

خلاصه ما به هر شکل ممکن طاقت می اوردیم! ساعت 2 شد..ما خوشحال از این که دیگه از شر این سالن با پشهاش راحت شدیم...ولی کمی بعد با داد زدن یه خانمه تو بلندگو..متوجه شدیم که حالا حالاها هواپیما پیداش نمیشه!!
ساعت 3 شد....ما همچنان طاقت می اوردیم..ساعت 4.. شد..چشامون خواب الود.. و همچنان استوار ولی با صورت پشه نیش زده....ساعت 5..بازم صدای بلندگو.. تاخییر پرواز..
ما هم چون خوره رفیق وو رفاقت بودیم..بهمون بر میخورد دوستمون در اون شرایط رها کنیم و بریم...
ساعت نزدیکای 6..کلافه شده بودیم..به در دیوار ناسزا میگفتیم..
نزدیکای ساعت هفت بود... صدای بهم خوردن قابلمه و کاسه کوزه می اومد از در پشت سالنی..
یکدفعه سرپرست تور با دو کارگر همراه با دو دستگاه فرغون وارد شدند!
درون فرغونها هر کدام یک قابلمه بزرگ اش سبزی وجود داشت! به همراه تعدادی نان سنگک!
سرپرست تور داد زد و عذر خواهی کرد بابت تاخیر.. و گفت مسافران گرامی بیان اش سبزی بگیرن بخورن..اینش دیگه جالب بود که گفت: به دلیل کمبود اش فقط مسافران بیان..از دادن اش به همراهان مسافران معذرویم!

عده ای هم حمله ور شدن به فرغونا.و اش میگرفتن..بعضیا هم از اینکه دو بار کاسه اش گرفتن ابراز خوشحالی میکردن..
دوستمون واقعا پیشمون شد که با این تور میخواد بره....
اینجا بود که فهمیدم واقعا کجا زندگی میکنیم..

ما ساعت 7:30 نابود به سوی خونه حرکت کردیم.. بعد دوستمون زنگ زد که تا ساعت 10 منتظر مونیدم.. و ساعت 10:30 گفتن هواپیما اماده پروازه..

هیچ وقت یادم نمیره...صدای سرپرست... اش سبزی...



ctr+c

:eek::eek::eek::w15::surprised:
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قضیه مال من نیس اما ریختن اش توی فرغون و اوردنش واسه مسافرا عادیه به نظرت؟:surprised:

عزیزم میدونم واسه تو نیست، از ctrl +c اخرش معلوم بود
حالا خودت اینو خوندی؟:D، نوشته قابلمه رو گذاشتن تو فرغون نه اشو ، حالا چه عیبی داره، گرسنه ای رو سیر کرده دیگه، به خیر امواتش یه فاتحه هم میخونن
 

dey68

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15::w15::w15::w15::w15:
:w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 
آخرین ویرایش:

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم میدونم واسه تو نیست، از ctrl +c اخرش معلوم بود
حالا خودت اینو خوندی؟:D، نوشته قابلمه رو گذاشتن تو فرغون نه اشو ، حالا چه عیبی داره، گرسنه ای رو سیر کرده دیگه، به خیر امواتش یه فاتحه هم میخونن


نه پس حتما میخواستی اش رو بریزن تو فرغون؟:surprised:

اونجا فرودگاهه بین المللی بوده
همون مسافران غیر داخلی با دیدن این چیزا چه فکری میکنن؟
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه پس حتما میخواستی اش رو بریزن تو فرغون؟:surprised:

اونجا فرودگاهه بین المللی بوده
همون مسافران غیر داخلی با دیدن این چیزا چه فکری میکنن؟

فک میکنن که واقعا این نبوغ ایرانی چقد چیز خوبیه که از کمترین امکانات حداکثر استفاده رو میبرن
فک میکنن که ایرانیا واقعا چقققققققد انسانهای مهربونین و به صدای قار و قوره شیکم هموطنشون لبیک میگن و خیلی سریع برای قطعش اقدام میکنن
فک میکنن که تاخیر چقد چیز خوبیه و باعث میشه ادم بشینه با برو بکس یه دست اش سبزی مفتکی بزنه تو رگ (حالا اگه هواپیما On time پرواز میکردو زود میرسید میخواستن چی بخورن)
فک میکنن که پشه اونقدم چیز بدی نیست و یه جور حجامته طبیعیه دیگه
البته بنده معتقدم که سرپرست کاروان تو این امر خیلی کوتاهی کرده و میتونه در اینده از فرغونهای بیشتر و تعداد غذایه بیشتری استفاده کنه (کله پاچه، املت، ته چین مرغ، چلو کباب و...)، حتی میتونه منو هم واسش تهیه کنه، چه ایرادی داره؟ و یا اینکه خدماتشو توسعه بده
 

ziarifar

عضو جدید
نکنه دوسد داشتین براتون مک دونالاد بیارن

نکنه دوسد داشتین براتون مک دونالاد بیارن

با یکی از دوستام رفته بودیم برای بدرقه یکی از دوستامون که میخواست به لبنان بره!


ایشون با ثبت نام در یه تور مسافرتی میخواست به سوریه و بعد با اتوبوس به لبنان بره..
پرواز ساعت 2 نصف شب بود..
ما ن همراه شدیم به سوی فرودگاه و قسمت بین الملییش حرکت کردیم!
کمی زودتر هم رفتیم گفیتم شاید یکدفعه دیر برسیم...با این تور بیشتر مسافران زیارتی بودن...
ادمهای مذهبی و زنهای چادری...
ما ساعت یک اونجا بودیم! رفتیم تو سالن انتظار و روی صندلی های خشکش نشستیم! و منتظر مونیدم! در همین احول بود که مورد حمله پشهای مزاحم قرار گرفتیم...انقدر پشه داشت اون سالن که مدام باید دستمونو به سر و صورت خودمون میزیدم!! یه چند تا مسافر خارجی هم بودن.. بدبختا اینقدر به سر و صورت خود زده بودن که صورتشون کبود شده بود! سالن انتظار نبود ..وسط جنگل استوایی بود.... عده ای زن چادره ای عرب با صورتی پوشیده هم بودن..اونا از هجوم پشها راحت بودن..اولین بار بود که مزیت چادر رو یه این شکل می دیدم.. و اونو واقعا تایید می کردم..

خلاصه ما به هر شکل ممکن طاقت می اوردیم! ساعت 2 شد..ما خوشحال از این که دیگه از شر این سالن با پشهاش راحت شدیم...ولی کمی بعد با داد زدن یه خانمه تو بلندگو..متوجه شدیم که حالا حالاها هواپیما پیداش نمیشه!!
ساعت 3 شد....ما همچنان طاقت می اوردیم..ساعت 4.. شد..چشامون خواب الود.. و همچنان استوار ولی با صورت پشه نیش زده....ساعت 5..بازم صدای بلندگو.. تاخییر پرواز..
ما هم چون خوره رفیق وو رفاقت بودیم..بهمون بر میخورد دوستمون در اون شرایط رها کنیم و بریم...
ساعت نزدیکای 6..کلافه شده بودیم..به در دیوار ناسزا میگفتیم..
نزدیکای ساعت هفت بود... صدای بهم خوردن قابلمه و کاسه کوزه می اومد از در پشت سالنی..
یکدفعه سرپرست تور با دو کارگر همراه با دو دستگاه فرغون وارد شدند!
درون فرغونها هر کدام یک قابلمه بزرگ اش سبزی وجود داشت! به همراه تعدادی نان سنگک!
سرپرست تور داد زد و عذر خواهی کرد بابت تاخیر.. و گفت مسافران گرامی بیان اش سبزی بگیرن بخورن..اینش دیگه جالب بود که گفت: به دلیل کمبود اش فقط مسافران بیان..از دادن اش به همراهان مسافران معذرویم!

عده ای هم حمله ور شدن به فرغونا.و اش میگرفتن..بعضیا هم از اینکه دو بار کاسه اش گرفتن ابراز خوشحالی میکردن..
دوستمون واقعا پیشمون شد که با این تور میخواد بره....
اینجا بود که فهمیدم واقعا کجا زندگی میکنیم..

ما ساعت 7:30 نابود به سوی خونه حرکت کردیم.. بعد دوستمون زنگ زد که تا ساعت 10 منتظر مونیدم.. و ساعت 10:30 گفتن هواپیما اماده پروازه..

هیچ وقت یادم نمیره...صدای سرپرست... اش سبزی...



شمام دارین همش آبرو ما ایرانیها رو میبرین تو پرواز امارات(emirate fly) هم همین چیزارو میدن آش و آب معدنی فقط کنارش یه چند تا خوردنی خوشمزه و چند تا نوشیدنی...(استغفراله) میدن و 150 فیلم روز دنیا که یه 20 تاش هالیودی رو میبینی با یه عالمه چیزای دیگه و یه عالکه احترام.من که همش با پروازای ایرانی میرم(ارواح عم...).
کاش ایرانی نبو...​
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
با یکی از دوستام رفته بودیم برای بدرقه یکی از دوستامون که میخواست به لبنان بره!


ایشون با ثبت نام در یه تور مسافرتی میخواست به سوریه و بعد با اتوبوس به لبنان بره..
پرواز ساعت 2 نصف شب بود..
ما ن همراه شدیم به سوی فرودگاه و قسمت بین الملییش حرکت کردیم!
کمی زودتر هم رفتیم گفیتم شاید یکدفعه دیر برسیم...با این تور بیشتر مسافران زیارتی بودن...
ادمهای مذهبی و زنهای چادری...
ما ساعت یک اونجا بودیم! رفتیم تو سالن انتظار و روی صندلی های خشکش نشستیم! و منتظر مونیدم! در همین احول بود که مورد حمله پشهای مزاحم قرار گرفتیم...انقدر پشه داشت اون سالن که مدام باید دستمونو به سر و صورت خودمون میزیدم!! یه چند تا مسافر خارجی هم بودن.. بدبختا اینقدر به سر و صورت خود زده بودن که صورتشون کبود شده بود! سالن انتظار نبود ..وسط جنگل استوایی بود.... عده ای زن چادره ای عرب با صورتی پوشیده هم بودن..اونا از هجوم پشها راحت بودن..اولین بار بود که مزیت چادر رو یه این شکل می دیدم.. و اونو واقعا تایید می کردم..

خلاصه ما به هر شکل ممکن طاقت می اوردیم! ساعت 2 شد..ما خوشحال از این که دیگه از شر این سالن با پشهاش راحت شدیم...ولی کمی بعد با داد زدن یه خانمه تو بلندگو..متوجه شدیم که حالا حالاها هواپیما پیداش نمیشه!!
ساعت 3 شد....ما همچنان طاقت می اوردیم..ساعت 4.. شد..چشامون خواب الود.. و همچنان استوار ولی با صورت پشه نیش زده....ساعت 5..بازم صدای بلندگو.. تاخییر پرواز..
ما هم چون خوره رفیق وو رفاقت بودیم..بهمون بر میخورد دوستمون در اون شرایط رها کنیم و بریم...
ساعت نزدیکای 6..کلافه شده بودیم..به در دیوار ناسزا میگفتیم..
نزدیکای ساعت هفت بود... صدای بهم خوردن قابلمه و کاسه کوزه می اومد از در پشت سالنی..
یکدفعه سرپرست تور با دو کارگر همراه با دو دستگاه فرغون وارد شدند!
درون فرغونها هر کدام یک قابلمه بزرگ اش سبزی وجود داشت! به همراه تعدادی نان سنگک!
سرپرست تور داد زد و عذر خواهی کرد بابت تاخیر.. و گفت مسافران گرامی بیان اش سبزی بگیرن بخورن..اینش دیگه جالب بود که گفت: به دلیل کمبود اش فقط مسافران بیان..از دادن اش به همراهان مسافران معذرویم!

عده ای هم حمله ور شدن به فرغونا.و اش میگرفتن..بعضیا هم از اینکه دو بار کاسه اش گرفتن ابراز خوشحالی میکردن..
دوستمون واقعا پیشمون شد که با این تور میخواد بره....
اینجا بود که فهمیدم واقعا کجا زندگی میکنیم..

ما ساعت 7:30 نابود به سوی خونه حرکت کردیم.. بعد دوستمون زنگ زد که تا ساعت 10 منتظر مونیدم.. و ساعت 10:30 گفتن هواپیما اماده پروازه..

هیچ وقت یادم نمیره...صدای سرپرست... اش سبزی...



شمام دارین همش آبرو ما ایرانیها رو میبرین تو پرواز امارات(emirate fly) هم همین چیزارو میدن آش و آب معدنی فقط کنارش یه چند تا خوردنی خوشمزه و چند تا نوشیدنی...(استغفراله) میدن و 150 فیلم روز دنیا که یه 20 تاش هالیودی رو میبینی با یه عالمه چیزای دیگه و یه عالکه احترام.من که همش با پروازای ایرانی میرم(ارواح عم...).
کاش ایرانی نبو...​


بر محمد و ال محمد صلواااات
اللللللللله حمد...
 

ahmadi-2010

عضو جدید
خیلی جالب بود حالا یه خاطره هم من از پرواز داخلی براتون بگم:
نمیدونم شما تا حالا سوار هواپیماهای سها که مال صنایع دفاعه شدید یا نه....معمولا وقتی پرواز شرکتهای هواپیمایی دیگه پر باشه این پروازها شلوغه....منطقه پروازیشون هم با مهر آباد تو تهران فرق داره....و پشت مهر آباده....
یه دفعه مجبور شدم با این پرواز از مشهد به تهران بیام....خواستم سوار بشم دیدم خلبان هواپیما سرش رو از پنجره کابین خلبان بیرون اورده داد میزنه ....سوار شدن؟ زودتر سوار شین دیر شده!!!!
انگار اتوبوس بین راهیه!!!
حالا سوار شدیم ....گرمای تو هواپیما یه طرف ریخت مهماندارهاش از طرف دیگه....دیگه شده بود کرکربازار!!!
مهماندارهای زن که ماشاا... همگی بالای 90 کیلو وزن و 45 سال سن داشتن....یه گونی گشاد سرمه ایی بنام مانتو تنشون کرده بودن با یه مقنعه....
سر مهماندارشون یه مرد 40-45 ساله بود با قد حدودا 165... وزن 100 کیلو.... ریش توپی... پیراهن مهمانداری روی شلوار....عینک با شماره 5.....کله کچل و......
فکر کن چه استرسی به ما دست داده بود اینا رو که دیدیم.....
خب حالا هواپیما بالاخره با تاخیر پرید....انگار که رفتی تو شهر بازی....آفتاب بالانس میزد!!!!
تشنمون شد به مهماندار خانم گفتم لطفا یه لیوان آب!!!
بعد از 5-6 دقیقه دیگه سرم پائین بود دیدم صدای خرت خرت از بالای سرم میاد....سرم رو که بالا کردم دیدم خانم مهماندار یه لیوان مقوایی (بازم خدا پدرش رو بیامرزه) داد دستم و دوباره شروع کرد به تکون دادن یه پارچ استیل پر یخ و آب!!!!
خرت خرت و......
فک کن دیگه نتونستم جلو خندم رو بگیرم....گفتم الان میندازنم از هواپیما بیرون!!! میگن برو باسه خودت یه کمی بچر!!!
خلاصه وقتی رسیدیم تا 3 روز هر وقت یادش می افتادم ریسه میرفتم !!!!
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی جالب بود حالا یه خاطره هم من از پرواز داخلی براتون بگم:
نمیدونم شما تا حالا سوار هواپیماهای سها که مال صنایع دفاعه شدید یا نه....معمولا وقتی پرواز شرکتهای هواپیمایی دیگه پر باشه این پروازها شلوغه....منطقه پروازیشون هم با مهر آباد تو تهران فرق داره....و پشت مهر آباده....
یه دفعه مجبور شدم با این پرواز از مشهد به تهران بیام....خواستم سوار بشم دیدم خلبان هواپیما سرش رو از پنجره کابین خلبان بیرون اورده داد میزنه ....سوار شدن؟ زودتر سوار شین دیر شده!!!!
انگار اتوبوس بین راهیه!!!
حالا سوار شدیم ....گرمای تو هواپیما یه طرف ریخت مهماندارهاش از طرف دیگه....دیگه شده بود کرکربازار!!!
مهماندارهای زن که ماشاا... همگی بالای 90 کیلو وزن و 45 سال سن داشتن....یه گونی گشاد سرمه ایی بنام مانتو تنشون کرده بودن با یه مقنعه....
سر مهماندارشون یه مرد 40-45 ساله بود با قد حدودا 165... وزن 100 کیلو.... ریش توپی... پیراهن مهمانداری روی شلوار....عینک با شماره 5.....کله کچل و......
فکر کن چه استرسی به ما دست داده بود اینا رو که دیدیم.....
خب حالا هواپیما بالاخره با تاخیر پرید....انگار که رفتی تو شهر بازی....آفتاب بالانس میزد!!!!
تشنمون شد به مهماندار خانم گفتم لطفا یه لیوان آب!!!
بعد از 5-6 دقیقه دیگه سرم پائین بود دیدم صدای خرت خرت از بالای سرم میاد....سرم رو که بالا کردم دیدم خانم مهماندار یه لیوان مقوایی (بازم خدا پدرش رو بیامرزه) داد دستم و دوباره شروع کرد به تکون دادن یه پارچ استیل پر یخ و آب!!!!
خرت خرت و......
فک کن دیگه نتونستم جلو خندم رو بگیرم....گفتم الان میندازنم از هواپیما بیرون!!! میگن برو باسه خودت یه کمی بچر!!!
خلاصه وقتی رسیدیم تا 3 روز هر وقت یادش می افتادم ریسه میرفتم !!!!
:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خدا به داد اون بیچاره هایی برسه که با پروازهای ایرانی باید برن تا جایی و بعد هم با یه پرواز خارجی برسن مقصد !
ایرانی 6 ساعت تاخیر می خوره خارجی سروقت می پره
حالا ... بایر باقالی ببر
به اطف ایران ایر از پرواز جا می مونی و بعد هم
بشین تو فرودگاه تا صبح دولتت بدمد
شکر خدا با این پاسپورت هم هیچ جایی نمی شه رفت انقدر باید توی سالن ترانزیت سماق بمکی بلکه یه پارتی توی ایران پیدا بشه و کارت را درست کنه !!
 

tatu_lover1366

عضو جدید
دمت گرم عزیز,خیلی باحال بود
ما ایرانی ها بسیار کم توقع هستیم
با یک کاسه آش میشه ناراحتی 9 ساعت تاخیر رو از روح زدود(قسمت پر لیوان بود)
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی جالب بود حالا یه خاطره هم من از پرواز داخلی براتون بگم:
نمیدونم شما تا حالا سوار هواپیماهای سها که مال صنایع دفاعه شدید یا نه....معمولا وقتی پرواز شرکتهای هواپیمایی دیگه پر باشه این پروازها شلوغه....منطقه پروازیشون هم با مهر آباد تو تهران فرق داره....و پشت مهر آباده....
یه دفعه مجبور شدم با این پرواز از مشهد به تهران بیام....خواستم سوار بشم دیدم خلبان هواپیما سرش رو از پنجره کابین خلبان بیرون اورده داد میزنه ....سوار شدن؟ زودتر سوار شین دیر شده!!!!
انگار اتوبوس بین راهیه!!!
حالا سوار شدیم ....گرمای تو هواپیما یه طرف ریخت مهماندارهاش از طرف دیگه....دیگه شده بود کرکربازار!!!
مهماندارهای زن که ماشاا... همگی بالای 90 کیلو وزن و 45 سال سن داشتن....یه گونی گشاد سرمه ایی بنام مانتو تنشون کرده بودن با یه مقنعه....
سر مهماندارشون یه مرد 40-45 ساله بود با قد حدودا 165... وزن 100 کیلو.... ریش توپی... پیراهن مهمانداری روی شلوار....عینک با شماره 5.....کله کچل و......
فکر کن چه استرسی به ما دست داده بود اینا رو که دیدیم.....
خب حالا هواپیما بالاخره با تاخیر پرید....انگار که رفتی تو شهر بازی....آفتاب بالانس میزد!!!!
تشنمون شد به مهماندار خانم گفتم لطفا یه لیوان آب!!!
بعد از 5-6 دقیقه دیگه سرم پائین بود دیدم صدای خرت خرت از بالای سرم میاد....سرم رو که بالا کردم دیدم خانم مهماندار یه لیوان مقوایی (بازم خدا پدرش رو بیامرزه) داد دستم و دوباره شروع کرد به تکون دادن یه پارچ استیل پر یخ و آب!!!!
خرت خرت و......
فک کن دیگه نتونستم جلو خندم رو بگیرم....گفتم الان میندازنم از هواپیما بیرون!!! میگن برو باسه خودت یه کمی بچر!!!
خلاصه وقتی رسیدیم تا 3 روز هر وقت یادش می افتادم ریسه میرفتم !!!!
بابا من با سها رفتم...دیگه اینطور نبود
خیلیم خوب بود
به خصوص مهماندارش اینقدر خوب بود..ماساژ هم میخواستی بهت میداد:دی
اخر شب هم بود..خسته بودن...باهات دردل میکردن...اینقدر خوب بودن:biggrin:
تازه ادم میدیدتشون دلش وا میشد:دی
دنیا رنگ امیزی میشد واسش:دی
تا باشه از این مهماندارا:D
خدا به داد اون بیچاره هایی برسه که با پروازهای ایرانی باید برن تا جایی و بعد هم با یه پرواز خارجی برسن مقصد !
ایرانی 6 ساعت تاخیر می خوره خارجی سروقت می پره
حالا ... بایر باقالی ببر
به اطف ایران ایر از پرواز جا می مونی و بعد هم
بشین تو فرودگاه تا صبح دولتت بدمد
شکر خدا با این پاسپورت هم هیچ جایی نمی شه رفت انقدر باید توی سالن ترانزیت سماق بمکی بلکه یه پارتی توی ایران پیدا بشه و کارت را درست کنه !!
خوب با پرواز ایرانی نمیره:دی
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر به پرواز های خارجی اجازه پرواز های داخلی هم می دادن مطمئن باشید کل هواپیمایی ایران یه مسافر هم نداشت
یعنی اون کسی که میخواست با ایرانی ها بره خداییش خیلی فداکار وطن بود:biggrin:
فوکر از رده خارج شده برزیل و ترکیه مایه ننگ واسه ما

اکا بچه ها شما میدونین ما چند تا هواپیما داریم که امریکا رجیستر نمی کنه و داره خاک میخوره؟:دی
3 4 سال پیش داشتم صحبت میکردم ما 22 تا هواپیمای بدون رجیستر داریم:دی
اما هنوز با فوکر 100 میریم:دی
 

foodtechnology

عضو جدید
کاربر ممتاز

یکدفعه سرپرست تور با دو کارگر همراه با دو دستگاه فرغون وارد شدند!
درون فرغونها هر کدام یک قابلمه بزرگ اش سبزی وجود داشت! به همراه تعدادی نان سنگک!
سرپرست تور داد زد و عذر خواهی کرد بابت تاخیر.. و گفت مسافران گرامی بیان اش سبزی بگیرن بخورن..اینش دیگه جالب بود که گفت: به دلیل کمبود اش فقط مسافران بیان..از دادن اش به همراهان مسافران معذرویم!

عده ای هم حمله ور شدن به فرغونا.و اش میگرفتن..بعضیا هم از اینکه دو بار کاسه اش گرفتن ابراز خوشحالی میکردن..


قشنگترش این بود قابلمه می ذاشتن روی این ریله که چمدونا دور می زد، دور می زد ، هر کی
می خواست برای خودش می کشید ، کلی ام حال می داد....
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
والا من که رفتم هم پروازای داخلی هم خارجیش همه چی هم مرتب و تمیز بوده:D

وحید دلت میاد در مورد شیراز این جوری بگی؟:w05:
 

ahmadi-2010

عضو جدید
بابا من با سها رفتم...دیگه اینطور نبود
خیلیم خوب بود
به خصوص مهماندارش اینقدر خوب بود..ماساژ هم میخواستی بهت میداد:دی
اخر شب هم بود..خسته بودن...باهات دردل میکردن...اینقدر خوب بودن:biggrin:
تازه ادم میدیدتشون دلش وا میشد:دی
دنیا رنگ امیزی میشد واسش:دی
تا باشه از این مهماندارا:D

خوب با پرواز ایرانی نمیره:دی
والا چه عرض کنم....باسه ما که اینطور بود....
البته شنیدم خیلی بهتر شده جدیدا.....

میگم احتمالا همون طور که خودتون گفتید اون شب خیلی خسته بودین ....یا اینکه پارتی مارتی داشتین...چون برای ما که از اون خشجل مشجلاش نبود!!!!:D
 

majidhosseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
والا چه عرض کنم....باسه ما که اینطور بود....
البته شنیدم خیلی بهتر شده جدیدا.....

میگم احتمالا همون طور که خودتون گفتید اون شب خیلی خسته بودین ....یا اینکه پارتی مارتی داشتین...چون برای ما که از اون خشجل مشجلاش نبود!!!!:D
پس بیا ایندفه ببرمت..حالشو ببری:دی
روحیت وا میشه:دی ... انرژی میگیری:دی
به قدرت خدا هو پی میبری:دی:biggrin:
 
بالا