بوسه همسرم

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز

داشتم مي رفتم سفر و از همسرم خواستم که مثل هميشه بعد از دعاش به عنوان نگاهبان من پيشونيم رو ببوسه.
و بعد سوار قطار شدم.

وقتي قطار به ته دره سقوط کرد.
همه مردند و من هم مردم.
از بالا تلاش دکترها رو مي ديدم.
بعد از 2 ساعت دکترها گفتند بي فايده ست و رفتند.
و من ياد بوسه همسرم افتادم. و در همين لحظه از بالا ديدم که نوری از پيشاني من بيرون امد و به قلبم فرو رفت.
2 دقيقه بعد صدای فرياد پرستاری که بالا سرم بود رو شنيدم که دکترها رو صدا مي کرد، اما صدای فرشته مرگ که کنار پرستار بود بيشتر بود که با نگاه نافذش رو به من گفت: خوب از دستم در رفتي ها.شانس آوردی که قدرت من از قدرت عشق کمتره.:gol:

 

pmehdiq

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم مي رفتم سفر و از همسرم خواستم که مثل هميشه بعد از دعاش به عنوان نگاهبان من پيشونيم رو ببوسه.
و بعد سوار قطار شدم.

وقتي قطار به ته دره سقوط کرد.
همه مردند و من هم مردم.
از بالا تلاش دکترها رو مي ديدم.
بعد از 2 ساعت دکترها گفتند بي فايده ست و رفتند.
و من ياد بوسه همسرم افتادم. و در همين لحظه از بالا ديدم که نوری از پيشاني من بيرون امد و به قلبم فرو رفت.
2 دقيقه بعد صدای فرياد پرستاری که بالا سرم بود رو شنيدم که دکترها رو صدا مي کرد، اما صدای فرشته مرگ که کنار پرستار بود بيشتر بود که با نگاه نافذش رو به من گفت: خوب از دستم در رفتي ها.شانس آوردی که قدرت من از قدرت عشق کمتره.:gol:



گشنگ بود ..:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی موقع سقوط هواپیما اصولا ماچ خیلی جواب نمیده:smile:
البته شاید یه کار بهتر جواب بده....:cool:
سوووووووووووت
:surprised:

داستان جالب وتاثیرگذاری نبود

:gol::gol::gol:

مطمئنا شنیدن داستانش تاثیر گذار نیست .... خودش تاثیر گذاره :D

حالا حتما باید بگی ...یکی زحمت کشیده تاپیک زده ...باید بزنی تو ذقش:eek:
نظر ایشون محترمه.مهم تاثیر این داستان برای اونیه که این تاپیکو زده.....مرسی:gol:
 

48055

عضو جدید
ما شنيديم فقط يه نفر از دست عزراييل در رفته .
يعني اين دوميشه . :eek:
 

k2_h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

داشتم مي رفتم سفر و از همسرم خواستم که مثل هميشه بعد از دعاش به عنوان نگاهبان من پيشونيم رو ببوسه.
و بعد سوار قطار شدم.

وقتي قطار به ته دره سقوط کرد.
همه مردند و من هم مردم.
از بالا تلاش دکترها رو مي ديدم.
بعد از 2 ساعت دکترها گفتند بي فايده ست و رفتند.
و من ياد بوسه همسرم افتادم. و در همين لحظه از بالا ديدم که نوری از پيشاني من بيرون امد و به قلبم فرو رفت.
2 دقيقه بعد صدای فرياد پرستاری که بالا سرم بود رو شنيدم که دکترها رو صدا مي کرد، اما صدای فرشته مرگ که کنار پرستار بود بيشتر بود که با نگاه نافذش رو به من گفت: خوب از دستم در رفتي ها.شانس آوردی که قدرت من از قدرت عشق کمتره.:gol:



مگه شوهر داري آبجي ؟ :w20:
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز

داشتم مي رفتم سفر و از همسرم خواستم که مثل هميشه بعد از دعاش به عنوان نگاهبان من پيشونيم رو ببوسه.
و بعد سوار قطار شدم.

وقتي قطار به ته دره سقوط کرد.
همه مردند و من هم مردم.
از بالا تلاش دکترها رو مي ديدم.
بعد از 2 ساعت دکترها گفتند بي فايده ست و رفتند.
و من ياد بوسه همسرم افتادم. و در همين لحظه از بالا ديدم که نوری از پيشاني من بيرون امد و به قلبم فرو رفت.
2 دقيقه بعد صدای فرياد پرستاری که بالا سرم بود رو شنيدم که دکترها رو صدا مي کرد، اما صدای فرشته مرگ که کنار پرستار بود بيشتر بود که با نگاه نافذش رو به من گفت: خوب از دستم در رفتي ها.شانس آوردی که قدرت من از قدرت عشق کمتره.:gol:

احسنت بر تو دختر با این تاپیک قشنگ :w17::w30:











ولی شیطون عکسش پیشونی رو نبوسیده بودا :w07:





:lol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز

Similar threads

بالا