abdolghani
عضو فعال داستان
تند رفتم بالا.چه راه پله هایی؟!درب و داغون!معلوم بود که وضع مالی ش خیلی خرابه که اومده اینجا رو اجاره کرده!
وقتی رسیدم طبقه ی اخر،دیدم در رو باز گذاشته.همونجا ایستادم و اروم صداش کردم که اومد جلو در!مات شدم بهش!داغون شده بود!موهای جلو سرش کمی ریخته بود و بغل پیشونی شم سفید!لاغر لاغر!فهمیدم چی شده!معتاد شده بود!انگار ته دلم قند اب کردن!به سزای عملش رسیده بود کثافت!»
-بیا تو!
-نه!همینجا خوبه!
-قدیما هر چی می گفتم گوش می کردی!
-فکر می کردم ادمی!
-هیچی بهت نمی گم،دور ور ندار!
-توام فکر نکن یه نوار دست ته می تونی هر غلطی بکنی!بالاتر از سیاهی رنگی نیست!اخرش اینه که خوم رو بکشم!توام برو نوار رو به هرکی می خوای نشون بده!اما قبل از اینکه خودمو بکشم،کاری می کنم که توام بیفتی زندان!
«یه مرتبه نرم شد و گفت»
-به جون مادرم کاری باهات ندارم!فقط اینجا درست نیس با هم حرف بزنیم!اصلاً بیا تو و بذار در وا باشه!خوبه!
«اروم رفتم تو و در رو باز گذاشتم.یه اپارتمان که چه عرض کنم،دو تا اتاق بود با یه سوراخ مثل اشپزخونه و یه در بسته که احتمالاً دستشویی و حموم و این چیزا بود!کف شم موزائیک بود و یه میز با چهار تا صندلی و یه یخچال کهنه ی کوچیک!»
-بیا بشین!
«رفتم یه صندلی رو کشیدم نزدیک در و نشستم که گفت»
-یاد قدیم به خیر!چه روزایی بود؟!
-گند و مزخرف!مثل خودت!معتاد شدی؟!
«نگاهم کرد و یه سیگار دراورد و روشن کرد.یه سیگار ایرانی بود!»
-کارت به کجاها کشیده!این سزای ادم نامرده!الانم داری همون نامردیا رو می کنی!
-پول اوردی؟
-اره اما از کجا معلوم که از رو نوار چند تا دیگه م کپی نکرده باشی؟!
-توام فکر کردی من مادرزاد حق السکوت بگیرم؟!
-تو مادرزاد خیلی کاره هستی!
«یه پک به سیگارش زد و نگاهم کرد و گفت»
-کو پول؟
-نوارا کجاس؟
-همه ش یه دونه هس!
-از کجا معلوم؟!
-می خوای به چی برات قسم بخورم؟
-بهت اعتماد ندارم!
-دیگه مشکل خودته!بده من پول رو!
«مجبوری از تو کیفم پولا رو دراوردم و انداختم رو میز که یه نگاهی بهش کرد و گفت»
-بقیه ش؟!
«زنجیر طلا رو هم دراوردم و انداختم رو میز و گفتم»
-بگیر حرومت باشه!
-اینا که سیصد تومن نمی شه!
ندارم!نمی فهمی؟!
-به من مربوط نیس!
-ارث بابات رو که نمی خوای !نوارا رو بده!
-گفتم کمه!
-همینی که هست!بیشتر ندارم!اینارو هم اگه شوهرم بفهمه فاتحه م خونده س!
«یه نگاهی بهم کرد و پول و زنجیر رو برداشت و یه سیگار دیگه روشن کرد و گفت»
-دیگه دوستم نداری؟
-می خوام سر به تنت نباشه!نوارا رو بده وگرنه جیغ می کشم ا!
-بکش! بعدش فکر می کنی چی میشه؟!من اب از سرم گذشته!چه اینجا چه زندان!حداقل اونجا بهمون یه غذای حسابی می دن!
-خیلی بیچاره شدی نه؟!نوارا رو بده!
«بلند شد رفت تو اون اتاق و یه خرده بعد با یه نوار برگشت و گذاشتش رو میز!»
-از کجا معلوم همین یه نواره؟!
-به جون خودت همینه!
-به جون خودت!اصلاً معلوم نیست همین یکیم باشه!
-خب برو بذارش تو ویدئو ببین!
-کجاس؟!
-تو اتاق!برو ببین که مطمئن بشی!
«بلند شدم و رفتم طرف اتاق.از همون بیرون نگاه کردم.چیزی معلوم نبود.دو قدمرفتم جلوتر تو چهارچوب در که دیدم این طرف اتاقم چیزی نیست!یه تختخواب بود و یه میز کوچولو که روش یه........
تنگ اب بود و یه خربزه و یه چاقو که فرو رفته بود تو خربزه !تا برگشتم طرفش که دیدم در خونه رو بست و اومد طرفم !
- جلو نیا کثافت !
- بیخود ادای نجیبا رو در نیار!یادت رفته با هم چیکارا کردیم ؟!حالا برای من نجیب شدی؟!
«تا اومدم برم اون طرف میز که پرید جلو و هلم داد تو اتاق!همچین هل داد که وسط اتاق خوردم زمین !تا بلند شدم از پشت موهامو گرفت و پرتم کرد طرف تختخواب!زدم زیر گریه و گفتم »
- تو رو خدا سهیل !تو رو قران !تو رو هرکی می پرستی !من شوهر دارم !بازم برات پول می ارم !مگه پول نمی خوای؟!
- اونم برام می اری!تازه اولشه !
- سهیل!این کارو نکن !ببین سزای اون دفعه ت رو چه جوری پس دادی!من الان دیگه شوهر دارم !برای تو دختر قحط نیست !پولم که گفتم برات می ام !دیگه این کارو نکن !
- نترس ازت چیزی کم نمیشه !
- اگه این کارو با من بکنی،بعدش مطمئن باش خودمو می کشم !اون وقت چه نفعی برای تاو دارم !اینطوری می تونم برات پول بیام که بری با هر کس دیگه که خواستی اینکارو بکنی!چه فرقی برای تو میکنه ؟!
- تو یه چیز دیگه ای !
- سهیل جون مادرت !تو رو علی قسم !نه سهیل !نه !
«مثل حیوون شده بود و هیچی نمی فهمید !خیلیم زورش زیاد بود و حریفش نمی شدم !نمیتونستم جیغ بکشم و کمک بخوام چون بعدش همه چی برام تموم می شد !»
(سکوت)
«یه مرتبه نمی دونم چرا دست از تقلا برداشتم !یه دفعه یه احساس ارامش کردم !دراز کشیدم رو تخت !اونم یه خنده ای کرد و اومد رو تخت !اروم دستم رفت طرف میز و چاقو رو از تو خربزه در اوردم !اصلا نفهمید !حواسش نبود !یه لحظه به خودم گفتم خدا جون منو ببخش!دارم از ناموسم دفاع میکنم !از ناموس شوهرم !
زیر چشمی یه نگاه به چاقو کردم !از این چاقو های میوه خوری کوچیک بود !اومدم بزنم به بازوش که متوجه شد و خودشو کشید عقب که رفت تو گردنش و یه فریاد زد و خون از گردنش پاشید بیرون !از رو تخت هلش دادم پایین و بلند شدم !دستش رو گرفته بود رو گردنش و هی دور خودش می پیچید !حال اون موقعم خیلی برام عجیب بود !خیلی خونسرد ایستاده بودم و نگاهش میکردم !همونجور که گردنش رو گرفته بود و رو زمین این ور و اون ور میغلتید ،با یه صدای بد که خر خر می کرد می گفت که تلفن بزنم به اورژانس!منم خیلی خونسرد بهش گفتم نوارا کجاست ؟!بی شرف تو اون حالم نمی خواست بگه !خواستم در رو روش ببنئم که مجبور شد بگه !تو همون میز کوچولوئه بود !با چشم بهش اشاره کرد!مشوش رو کشیدم بیرون !حرومزاده شیش تا نوار اونجا داشت !برشون داشتم و بهش گفتم »
- دیگه چی؟!بازم هست یا نه ؟!راست بگو وگرنه ولت میکنم که بمیری!
«با همون صدای خر خر التماس کنون گفت که هموناس فقط!خودمم حدس میزدم که فقط همونا باشه !
رفتم سر تلفن که متوجه شدم چاقو هنوز دستمه !زود از تو کیفم دستمال در اوردم و چاقو رو گذاشتم لاش و گذاشتم تو کیف !یه مقدار از لباس و گردن و صورتمم خونی شده بود !رفتم تو اشپزخونه و شستم و پولا و زنجیر رو از رو میز برداشتم و بعدش تلفن زدم به اورژانس و گفتم اینجا یکی خودکشی کرده و داره ازش خون می ره !پرسیدن تو کی هستی ؟!گفتم یه دوست که میخوام کمکش کنم اما نمیخوام تو دردسر بیفتم !زود ادرس رو دادم و برای اخرین بار نگاهش کردم !واقعا داشت تو خون خودش پر پر می زد !
تند از خونه اومدم بیرون و سر کوچه یه تاکسی گرفتم و نزدیک خونه پیاده شدم و بقیه راه رو پیاده رفتم !تا رسیدم خونه و لباسامو در اوردم و گذاشتم تو یه کیسه زباله و یه لباس دیگه پوشیدم و اومدم بیرون و رفتم دو سه تا کوچه پایین تر و کیسه زباله رو انداختم قاطی بقیه کیسه ها که یه جا سر یه کوچه گذاشته بودن . بعدش برگشتم خونه و رفتم حمام !
منبع: www.forum.98ia.com
وقتی رسیدم طبقه ی اخر،دیدم در رو باز گذاشته.همونجا ایستادم و اروم صداش کردم که اومد جلو در!مات شدم بهش!داغون شده بود!موهای جلو سرش کمی ریخته بود و بغل پیشونی شم سفید!لاغر لاغر!فهمیدم چی شده!معتاد شده بود!انگار ته دلم قند اب کردن!به سزای عملش رسیده بود کثافت!»
-بیا تو!
-نه!همینجا خوبه!
-قدیما هر چی می گفتم گوش می کردی!
-فکر می کردم ادمی!
-هیچی بهت نمی گم،دور ور ندار!
-توام فکر نکن یه نوار دست ته می تونی هر غلطی بکنی!بالاتر از سیاهی رنگی نیست!اخرش اینه که خوم رو بکشم!توام برو نوار رو به هرکی می خوای نشون بده!اما قبل از اینکه خودمو بکشم،کاری می کنم که توام بیفتی زندان!
«یه مرتبه نرم شد و گفت»
-به جون مادرم کاری باهات ندارم!فقط اینجا درست نیس با هم حرف بزنیم!اصلاً بیا تو و بذار در وا باشه!خوبه!
«اروم رفتم تو و در رو باز گذاشتم.یه اپارتمان که چه عرض کنم،دو تا اتاق بود با یه سوراخ مثل اشپزخونه و یه در بسته که احتمالاً دستشویی و حموم و این چیزا بود!کف شم موزائیک بود و یه میز با چهار تا صندلی و یه یخچال کهنه ی کوچیک!»
-بیا بشین!
«رفتم یه صندلی رو کشیدم نزدیک در و نشستم که گفت»
-یاد قدیم به خیر!چه روزایی بود؟!
-گند و مزخرف!مثل خودت!معتاد شدی؟!
«نگاهم کرد و یه سیگار دراورد و روشن کرد.یه سیگار ایرانی بود!»
-کارت به کجاها کشیده!این سزای ادم نامرده!الانم داری همون نامردیا رو می کنی!
-پول اوردی؟
-اره اما از کجا معلوم که از رو نوار چند تا دیگه م کپی نکرده باشی؟!
-توام فکر کردی من مادرزاد حق السکوت بگیرم؟!
-تو مادرزاد خیلی کاره هستی!
«یه پک به سیگارش زد و نگاهم کرد و گفت»
-کو پول؟
-نوارا کجاس؟
-همه ش یه دونه هس!
-از کجا معلوم؟!
-می خوای به چی برات قسم بخورم؟
-بهت اعتماد ندارم!
-دیگه مشکل خودته!بده من پول رو!
«مجبوری از تو کیفم پولا رو دراوردم و انداختم رو میز که یه نگاهی بهش کرد و گفت»
-بقیه ش؟!
«زنجیر طلا رو هم دراوردم و انداختم رو میز و گفتم»
-بگیر حرومت باشه!
-اینا که سیصد تومن نمی شه!
ندارم!نمی فهمی؟!
-به من مربوط نیس!
-ارث بابات رو که نمی خوای !نوارا رو بده!
-گفتم کمه!
-همینی که هست!بیشتر ندارم!اینارو هم اگه شوهرم بفهمه فاتحه م خونده س!
«یه نگاهی بهم کرد و پول و زنجیر رو برداشت و یه سیگار دیگه روشن کرد و گفت»
-دیگه دوستم نداری؟
-می خوام سر به تنت نباشه!نوارا رو بده وگرنه جیغ می کشم ا!
-بکش! بعدش فکر می کنی چی میشه؟!من اب از سرم گذشته!چه اینجا چه زندان!حداقل اونجا بهمون یه غذای حسابی می دن!
-خیلی بیچاره شدی نه؟!نوارا رو بده!
«بلند شد رفت تو اون اتاق و یه خرده بعد با یه نوار برگشت و گذاشتش رو میز!»
-از کجا معلوم همین یه نواره؟!
-به جون خودت همینه!
-به جون خودت!اصلاً معلوم نیست همین یکیم باشه!
-خب برو بذارش تو ویدئو ببین!
-کجاس؟!
-تو اتاق!برو ببین که مطمئن بشی!
«بلند شدم و رفتم طرف اتاق.از همون بیرون نگاه کردم.چیزی معلوم نبود.دو قدمرفتم جلوتر تو چهارچوب در که دیدم این طرف اتاقم چیزی نیست!یه تختخواب بود و یه میز کوچولو که روش یه........
تنگ اب بود و یه خربزه و یه چاقو که فرو رفته بود تو خربزه !تا برگشتم طرفش که دیدم در خونه رو بست و اومد طرفم !
- جلو نیا کثافت !
- بیخود ادای نجیبا رو در نیار!یادت رفته با هم چیکارا کردیم ؟!حالا برای من نجیب شدی؟!
«تا اومدم برم اون طرف میز که پرید جلو و هلم داد تو اتاق!همچین هل داد که وسط اتاق خوردم زمین !تا بلند شدم از پشت موهامو گرفت و پرتم کرد طرف تختخواب!زدم زیر گریه و گفتم »
- تو رو خدا سهیل !تو رو قران !تو رو هرکی می پرستی !من شوهر دارم !بازم برات پول می ارم !مگه پول نمی خوای؟!
- اونم برام می اری!تازه اولشه !
- سهیل!این کارو نکن !ببین سزای اون دفعه ت رو چه جوری پس دادی!من الان دیگه شوهر دارم !برای تو دختر قحط نیست !پولم که گفتم برات می ام !دیگه این کارو نکن !
- نترس ازت چیزی کم نمیشه !
- اگه این کارو با من بکنی،بعدش مطمئن باش خودمو می کشم !اون وقت چه نفعی برای تاو دارم !اینطوری می تونم برات پول بیام که بری با هر کس دیگه که خواستی اینکارو بکنی!چه فرقی برای تو میکنه ؟!
- تو یه چیز دیگه ای !
- سهیل جون مادرت !تو رو علی قسم !نه سهیل !نه !
«مثل حیوون شده بود و هیچی نمی فهمید !خیلیم زورش زیاد بود و حریفش نمی شدم !نمیتونستم جیغ بکشم و کمک بخوام چون بعدش همه چی برام تموم می شد !»
(سکوت)
«یه مرتبه نمی دونم چرا دست از تقلا برداشتم !یه دفعه یه احساس ارامش کردم !دراز کشیدم رو تخت !اونم یه خنده ای کرد و اومد رو تخت !اروم دستم رفت طرف میز و چاقو رو از تو خربزه در اوردم !اصلا نفهمید !حواسش نبود !یه لحظه به خودم گفتم خدا جون منو ببخش!دارم از ناموسم دفاع میکنم !از ناموس شوهرم !
زیر چشمی یه نگاه به چاقو کردم !از این چاقو های میوه خوری کوچیک بود !اومدم بزنم به بازوش که متوجه شد و خودشو کشید عقب که رفت تو گردنش و یه فریاد زد و خون از گردنش پاشید بیرون !از رو تخت هلش دادم پایین و بلند شدم !دستش رو گرفته بود رو گردنش و هی دور خودش می پیچید !حال اون موقعم خیلی برام عجیب بود !خیلی خونسرد ایستاده بودم و نگاهش میکردم !همونجور که گردنش رو گرفته بود و رو زمین این ور و اون ور میغلتید ،با یه صدای بد که خر خر می کرد می گفت که تلفن بزنم به اورژانس!منم خیلی خونسرد بهش گفتم نوارا کجاست ؟!بی شرف تو اون حالم نمی خواست بگه !خواستم در رو روش ببنئم که مجبور شد بگه !تو همون میز کوچولوئه بود !با چشم بهش اشاره کرد!مشوش رو کشیدم بیرون !حرومزاده شیش تا نوار اونجا داشت !برشون داشتم و بهش گفتم »
- دیگه چی؟!بازم هست یا نه ؟!راست بگو وگرنه ولت میکنم که بمیری!
«با همون صدای خر خر التماس کنون گفت که هموناس فقط!خودمم حدس میزدم که فقط همونا باشه !
رفتم سر تلفن که متوجه شدم چاقو هنوز دستمه !زود از تو کیفم دستمال در اوردم و چاقو رو گذاشتم لاش و گذاشتم تو کیف !یه مقدار از لباس و گردن و صورتمم خونی شده بود !رفتم تو اشپزخونه و شستم و پولا و زنجیر رو از رو میز برداشتم و بعدش تلفن زدم به اورژانس و گفتم اینجا یکی خودکشی کرده و داره ازش خون می ره !پرسیدن تو کی هستی ؟!گفتم یه دوست که میخوام کمکش کنم اما نمیخوام تو دردسر بیفتم !زود ادرس رو دادم و برای اخرین بار نگاهش کردم !واقعا داشت تو خون خودش پر پر می زد !
تند از خونه اومدم بیرون و سر کوچه یه تاکسی گرفتم و نزدیک خونه پیاده شدم و بقیه راه رو پیاده رفتم !تا رسیدم خونه و لباسامو در اوردم و گذاشتم تو یه کیسه زباله و یه لباس دیگه پوشیدم و اومدم بیرون و رفتم دو سه تا کوچه پایین تر و کیسه زباله رو انداختم قاطی بقیه کیسه ها که یه جا سر یه کوچه گذاشته بودن . بعدش برگشتم خونه و رفتم حمام !
منبع: www.forum.98ia.com