un-open
عضو جدید
با نام دادار توانا گشودیم دفتری تا بماند یادگار از ما!
کنون با خنجری در قلب کلام آخر را می نگارم!
هزاران درود و سپاس آفریدگار را که جهان را پر از غم کرد تا بهترین یار باشد فرزند آدم را چرا که هابیل ها و قابیل ها با هم سر دوستی ندارند!
اینک ای تو که این نوشتار را می نگری بر من گو جنست کدامین است؟
غم؟ هابیل؟ قابیل؟
فسوس بر جهان مخور که عزیزترینت جهانت را از تو خواهد گرفت!
لعن و نفرین مکن کس را که به طور حتم یار خود را اشتباه برگزیدی، غم یار توست!
خدای عادل است و رحیم همین بس که نخواهد فرزند اشرف مخلوقاتش تنها باشد زیرا که تنهایی بزرگترین عذاب است بشر اجتماعی را!
پس غم را یارش ساخت تا تنها نباشد!
بارالها این غم را از ما مگیر تا تنها مباشیم!
تنهایی عذاب است مارا!
تنهایی را از عزیزانمان دور بدار و غم را از آنها نگیر تا از عذاب به دور باشند!
عشق این واژه منحوس را از قلوب ما به دور دار زیرا که سرانجامش همان عذاب تنهاییست!
ای دوستی که میخوانی این غمنامه را دیگر چه بگویمت؟
غم را بهترین دوست خویش بدان تا جاودان شوی، چرا که غم انسان را به سوز و گداز میندازد و از سوز انسان شعر تراوش میکند!
شاعر سلطنت میکند بر قلوب جوانان،چرا که همه تنها مانده اند و دچار عذاب پس به دنبال یارند و چه از غم بهتر؟
و کلام غم شعر است!
پس مغموم باش و تنهایی را از خود دور بدار تا هم با وفاترین یار را داشته باشی هم بر قلوب جوانان پادشاهی کنی!
-------------------------
بگفتمت سر این جهان فانی / تا تو خود را به مقصد رسانی
خواه پند گیر و خواه ملال / لیک محال است که شوم لال
-------------------------
نخورده مستم پس دیوانه ام، به حرفهای دیوانه اعتباری نیست ولی دوستی میگفت دیوانه کسی است که قوانین بشری را زیر پا می نهد و تا این قوانین نقض نشوند هیچ چیز جدیدی به وجود نمی آید!
-------------------------
با تشکر از این که به توهمات یک دیوانه گوش فرا دادید!
un open