از سر دلتنگی....

MaFia

عضو جدید
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی


تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی



و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی



تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.



ای کاش می دانستی...


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی



گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی


که این غریبه ی تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای و جز عشقت، بهانه ای برای زیستن ندارد.


ای کاش می دانستی...


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی



همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای و سال ها برایش گریسته ای.


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه آن چیز ها که در بندت کشیده، رها می کردی



غرورت را... قلبت را... حرفت را...



اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم دوستم می داشتی



همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد.


کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی


ای کاش تمام اینها را می دانستی...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
نه می مونده نه مستی
شبامو غم گرفته
مثل اینه که ساقی
برام ماتم گرفته

یه سرگردون صحرا
یه مجنونم یه شب گرد
نمی دونی چه تنها
نمی دونی چه پر درد

نه می مونده نه مستی
واسه دلهای خسته
مثل اینه که ساقی
سبو ها شو شکسته

مثل اینه که صد سال
گذشته از جوونی
چه دردی داری ای دل
از این بی آشیونی

غم اومد مثل سیلاب
دل دیوونمو برد
نه تنها اب و دونه
تموم لونمو برد

یه سرگردون صحرا
یه مجنونم یه شب گرد
نمی دونی چه تنها
نمی دونی چه پر درد

دل من شور عشقو نمی شناسه عزیزم
ولی تو هر نگاهت یه الماسه عزیزم

مثل اینه که صد سال
گذشته از جوونی
چه دردی داری ای دل
از این بی آشیونی
 

zx1

عضو جدید
زندگی
زخم را با زخم مرحم کردن است
داستان رو به رو کم کردن است
یادگاریست بر تن سنگ لهد
بازی نرد است و تاس بی عدد
 

spow

اخراجی موقت
آينه ي شکسته


بياييد، بياييد که جان دل ما رفت
بگرييد، بگرييد که آن خنده گشا رفت
برين خاک بيفتيد که آن آلاله فرو ريخت
برين باغ بگرييد که آن سرو فرا رفت
درين غم بنشينيد که غم خوار سفر کرد
درين درد بمانيد که اميد دوا رفت
دگر شمع مياريد که اين جمع پراکند
دگر عود مسوزيد کزين بزم صفا رفت
لب جام مبوسيد که آن ساقي ما خفت
رگ چنگ ببريد که آن نغمه سرا رفت
رخ حسن مجوييد که آن آينه بشکست
گل عشق مبوييد که آن بوي وفا رفت
نواي ني او بود که سوط غزلم داد
غزل باز مخوانيد که ني سوخت، نوا رفت
ازين چشمه منوشيد که پر خون جگر گشت
بدين تشنه بگوييد که آن آب بقا رفت
سر راه نشستيم و نشستيم و شب افتاد
بپرسيد، بپرسيد که آن ماه کجا رفت
زهي سايه ي اقبال کزو بر سر ما بود
سر و سايه مخواهيد که آن فر هما رفت
 

spow

اخراجی موقت
مرگ در پشت ِ كدامین سایه می زاید مرا؟
بودنی دیگر ، نقاب دیگری باید مرا
آه پازلهای روحم تا كه جفت و بست شد
باورم شد سایهء ابلیس می پاید مرا
زندگی وفق مراد دیگرانم وقف شد
آنقدر هیچم نمی بیند كسی شاید مرا
در خور زخم جزامی ها لباسی خوب نیست
غیر كافور و كفن چیزی نمی شاید مرا
ارتفاعم كم شده ، ای درهّ آغوشت كجاست ؟
تا میان خون و صخره جا بفرماید مرا...
خوش به حال دانه های بی خیال زیر خاك
گندمم كه آسیاب ِ درد ، می ساید مرا
عشق ، ای مرگ و تولد! بی تو كورم سالهاست
كو شرابی واكند چشمم!؟...بپالاید مرا...
چشمهایم مرده ، حتی مرگ می ترسد ز من
سرمه ای پیدا شود ، شاید بیاراید مرا
خودكشی كردم ، نشد!...شعر سیاسی می شوم
بلكه تا راهی زبان سرخ بگشاید مرا
دوست دارم مرگ پیش از مرگ را ، آئینه ها!
انعكاسی كو به من ناگاه بنماید مرا؟!
پوست از روحم می افتد...من، جنینی مضطرب...!
مرگ در پشت كدامین سایه می زاید مرا
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر روزی رسد دستم به دامانت
كنم جان را به قربانت

ولی بی لطف و احسانت چگونه
شوم ناخوانده مهمانت چگونه؟

تو معبود منی بگذار داد از دل بگیرم
پناهم ده كه بر سقف حرم منزل بگیرم

تو دریایی و من تنها غریق مانده در باران
تو فانوس رهم شو تا ره ساحل بگیرم

در این بازار بی مهری به دیدار تو شادم
تو شادم كن كه سوز غم برآمد از نهادم

تو میگفتی صدایم كن ز سوز سینه هر شب
صدایت میزنم اما رسی آیا به دادم

كمك كن تا ابد تنها به تو عاشق بمانم
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
به كوی عاشقی شعر خوش ماندن بخوانم
[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

spow

اخراجی موقت
گفتم که می روی . . .
یادت هست ؟
گفتی که می مانم . . .
تا به ابد . . .
بر می گردم . .
کسی کنار من نیست . . .
دستهایم خالیست . .
خنده های تو از دور دست می آید . . .
و دیگر کنار من کسی نیست . . .
 

سمندون

عضو جدید
گفتم که می روی . . .

یادت هست ؟


گفتی که می مانم . . .

تا به ابد . . .


بر می گردم . .

کسی کنار من نیست . . .

دستهایم خالیست . .

خنده های تو از دور دست می آید . . .
و دیگر کنار من کسی نیست . . .
اره دقیقا
همیشه همینجوریه:razz:
 
  • Like
واکنش ها: spow

spow

اخراجی موقت
نه همیشه
شاید یه سری از دوستان بدونن چی به چیه
مطمئنا دیدها متفاوت از همند
ولی خیلی ممنون
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرن ها از مرگ ادم هم گذشت. ای دریغ ادمیت بر نگشت!
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت الوده به خون هابیل
از همان روزی که فرزندان "ادم"
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
ادمیت مرد بود
گرچه ادم زنده بود.
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختن
ادمیت مرده بود...
بعد دنیا هی پر از ادم شد و این اسیاب
گشت و گشت
قرن ها از مرگ ادم هم گذشت.
ای دریغ
ادمیت بر نگشت!

قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است
سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است
صحبت از ازادگی.. پاکی.. مروت..ابلهی است!
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
قرن موسی چمبه هاست!
روزگار مرگ انسانیت است:
من که از پژمردن یک شاخه گل
ز نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر-حتی قاتلی بر دار-
اشک در چشمان و بغضم در گلوست..

وندرین ایام زهرم در پیاله..زهر مارم در سبوست

مرگ اورا از کجا باور کنم؟؟؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وااااای جنگل را بیابان میکنند.

دست خون الود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند!

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

انچه این نامردمان با جان انسان میکنند!

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن:مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن:یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن:جنگل بیابان بود از روز نخست!

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت... مرگ عشق... گفتگو از مرگ انسانیت است!!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
گريه کن گريه کن گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرهم اين راه دوره
سر بده آواز هق هق
خالي کن دلي که تنگه
گريه کن گريه قشنگه
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه قشنگه
بذار پروانه احساس
دلتو بغل بگيره
بغض کهنه رو رها کن
تا دلت نفس بگيره
نکنه تنها بموني
دل به غصه ها بدوزي
تو بشي مثل ستاره
تو دل شبا بسوزي
گريه کن گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه کن
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرحم اين راه دوره
سر بده آواز هق هق
خالي کن دلي که تنگه
گريه کن گريه قشنگه
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه قشنگه ... قشنگه ... قشنگه:(
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
گريه کن گريه کن گريه قشنگه

گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرهم اين راه دوره
سر بده آواز هق هق
خالي کن دلي که تنگه
گريه کن گريه قشنگه
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه قشنگه
بذار پروانه احساس
دلتو بغل بگيره
بغض کهنه رو رها کن
تا دلت نفس بگيره
نکنه تنها بموني
دل به غصه ها بدوزي
تو بشي مثل ستاره
تو دل شبا بسوزي
گريه کن گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه کن
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرحم اين راه دوره
سر بده آواز هق هق
خالي کن دلي که تنگه
گريه کن گريه قشنگه
گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه

گريه کن گريه قشنگه ... قشنگه ... قشنگه:(
جلا دادی دلو مرسی:gol:
 

spow

اخراجی موقت
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به تبرک می برند بند بند تنم را [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ـ غصه ها[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] وقتی می گویم که : شادی از حوالی دلم گذشت...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو که درخت همیشه بهاری ، مهربان ![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ـ چه معنا می کنی "زرد" را [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی می گویم که : سراپا خزانم ![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حالا هی بنویس [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ـ " عجب هوای دو نفره ای !"[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و قدم بزن با تمام خودت زیر باران [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شنیده ام که بدون چتر هم باران زیبا تر است [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ـ به درک ![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ـ چترت را هم ببند ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مهم اینست که کفشهایت [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قصد کرده اند تمام راه تو را تحمل کنند [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حالا هی بنویس که من سبزم [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه کسی می فهمد که تو تمام شب را گریه کرده ای ؟![/FONT]
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]برای همه چیز[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نمی شه قاعده تعیین کرد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بعضی چیز ها[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بی قاعده شون قشنگ تره[/FONT]
یه مثال:que:
 
  • Like
واکنش ها: spow

spow

اخراجی موقت
روزها و ساعت های آرامی در گذر است.

مدتی است که آرام هستم.

مدتی است که برای فراموش کردن تلاش می کنم.

مدتی است که برای از دست دادن هم زمانی ندارم.

ولی مدتی است که برای بدست آوردن او...

ساعتی که بر روی دیوار کوبیده شده.

ایستاده از حرکت.

حتی زمان هم مدتهاست که برای حرکت تلاشی نمی کند.

و او مدتهاست که برای همه بی حرکت مانده است.

و مدتهاست که برای حرکت ساعت کوبیده شده.

حرکتی را درنگ نیست...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خاطره می شدیم شاید
اگر همین نزدیکی ها
چیزی بیشتر از حد معمول اتفاق افتاده بودیم .
فکرش را بکن
دیگر آنقدر دروغ بزرگی نبودی
که من باور کنم
سنگفرشهای پارک
گاه و بی گاهِ اینهمه مدت
رد پاهایت را راستی راستی خالی بسته اند .
ببین چه حقیقت شاخ داری شده ام
که تا بیایم باورت شوم
آرزو می کنم ای کاش
امتداد جاده ها را می شد
از پر پیچ و خمشان بازداشت
 

spow

اخراجی موقت

تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
وهمین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ای کاش که کاشانه ی من زیر پرت بود
ای کاش دمی از سر کویم گذرت بود


من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز
ای کاش که از حال دل من خبرت بود.
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را
به ميهمانی گلهای باغ می آورد
و گيسوان بلندش را به بادها می داد
و دستهای سپيدش را به آب می بخشيد ...

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دريای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند ...

دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد ...


دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترين شمال با من رفت
و در جنوب ترين جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نيست
کسی که ...
- دگر کافی ست !

حمید مصدق

 

anjello

عضو جدید
لحظه دیدار نزدیک ست.
باز من دیوانه ام ٬ مستم.
باز می لرزد ٬ دلم ٬ دستم.
باز گوئی در جهان دیگری هستم.
های ! نخراشی بغفلت گونه ام را ٬ تیغ !
های نپریشی صفای زلفکم را ٬ دست !
و آبرویم را نریزی دل !
- ای نخورده مست -
لحظه ی دیدار نزدیک ست.
 

MaFia

عضو جدید


در این شهر، سکوت صدای نفس کشیدن زنده هاست،

و قناری قصه ی تنها ییش را فقط برایگل نمیخواند،
قلب زمین گرفته است،
نبض دوستی در کوچه ی خاطرات هر لحظه ضعیف تر میشود،
سلامی کوتاه، " صبحت به خیر" روز را به پایان رساند،
من به سلام ایمان دارم،
من به رشد سپیده در قلب شب ایمان دارم،
باران بوی مهربانی اش را به دشت میبارد،
بنفشه ها منتظرند تا رنگی شاد،
برای عشقی بی تاب،
بیافرینند،
از لبخند آسمان رنگین کمان بیدار شد،
من به رنگهای رنگین کمان ایمان دارم
 

zx1

عضو جدید


منو درگير خودت کن تا جهانم زيرو رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت رو برو شه

بي هوا بدون مقصد سمت طوفان تو مي رم
منو درگير خودت کن تا که آرامش بگيرم

با خيال تو هنوزم مثل هر روز و هميشه
هر شب حافظه ي من پر تصوير تو مي شه

منو درگیر خودت کن ...
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم براي تو تنگ است و در نبود تو، حضور من امنيتي براي خود ازشور احساس نميبيند!
آه... که دلم بهانه اولين ديدار را ميکند، اولين نگاه و اولين کلام؛
آري، اگر بخواهم شرح کننده وجودت باشم، آنقدر از دوريت غمگينم
و آنقدر منتظر وجود ورودت هستم که زمانه از آه سوزان من سودائي ميکند
صداي جانسوزم را بشنو! که از ته قلب صدايت ميکند و از صميم دل دوستت دارد
بيا و ببين چقدر عاشقم و چقدر خواهان تو!چون ميدانم آنچه ميماند "عشق" است و آنچه ميگذرد "عمر"!
پس بيا و ببين که چقدر عاشقم حتي اگر با شلاق جدائي تنبيهم کني
چون ميدانم بي تو برايم امنيت نيست!!!
اي آرام بخش وجودم! بيا و باورکن چشمانم فقط تورا ميبيند و دلم فقط
بهانه تورا ميگيرد و من عاشق فقط دلم به نگاه تو خوش است؛
...حتي اگر مستانه ترين چشمها را مقابل ديدگانم خمار کنند من فقطناز چشمان تورا ميخواهم
با تمام وجودم نام تورا ميبرم و با تمام احساسم برايت مينويسم که .......
دوستت دارم!!
 
  • Like
واکنش ها: spow
بالا