برای حسن حبیبی دعا کنیم--- مردان فراموش شده

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
دکتر حسن ابراهیم حبیبی این روزها حال و روز خوشی ندارد. بیش از یک هفته است که در کماست و تلاش پزشکان هم تاکنون چندان نتیجه محسوسی نداشته است. یک سایت اصلاح طلب گزارش داده که پزشکان قطع امید کرده اند. وی به بیماری دیابت مبتلاست و سکته اخیرش هم بر وخامت حالش افزوده است.

وی که دوازده سال (از سال 1368 تا 1380) معاون اول هاشمی و خاتمی و در دولت مهندس موسوی هم وزیر دادگستری بود، مدت ها نیز عضو حقوقدان شورای نگهبان شمرده می شد. نسل من به خوبی به یاد دارد که در دوران هاشمی و خاتمی که نمی شد کاریکاتور یک رییس جمهور روحانی را کشید، کاریکاتور حسن حبیبی با آن شکم قلمبه اش همواره زینت روی جلد مجله گل آقا و دیگر نشریات طنز بود. حبیبی را اما قدیمی ترها با حضورش در نخستین انتخابات ریاست جمهوری در سال 58 به یاد دارند که به عنوان رقیب بنی صدر از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، نهضت آزادی و حزب جمهوری اسلامی معرفی شد و شکست سختی در برابر بنی صدر خورد.

وی که پیش از انقلاب در نهضت آزادی هم فعالیت می کرد، پس از آنکه به همراه بنی صدر مورد سوء ظن ساواک قرار گرفت، به کمک احسان نراقی و به همراه بنی صدر، ایران را به قصد تحصیل به مقصد پاریس ترک کرد. حبیبی در دوره حضور امام در پاریس جزء کسانی بود که مأمور نوشتن پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی شد.
حبیبی البته راه دوست دیرینش بنی صدر را نرفت و به امام خمینی وفادار ماند. وی حتی هنگامی که از سوی مهندس موسوی به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی شد و از سوی برخی نمایندگان به دلیل عضویت مؤثرش در نهضت آزادی مورد انتقاد قرار گرفت، پاسخ داد که هر کسی ممکن است که در طول زندگی پایش به نجاستی آلوده شود. بدین ترتیب خط بطلانی بر سال ها حضورش در نهضت آزادی کشید و رأی اعتماد گرفت.
حسن حبیبی پس از کناره گیری از امور اجرایی، علاوه بر عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، از سوی احمدی نژاد بار دیگر به ریاست فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی منصوب شد. این در حالی است که او هم همچون حداد عادل رییس پیشین این فرهنگستان هیچ تخصصی در زمینه زبان و ادبیات فارسی نداشت.

در چند روز اخیر هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد به عیادت این دولتمرد باسابقه و کم حرف رفته اند. اما حبیبی هنوز در کماست.
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
9/6/87
حسن حبيبي؛ اعتراض مرد آرام در مورد فرهنگستان




آرش صداقت: كمتر مي توان تصور كرد روزگاري <حسن ابراهيم حبيبي> كه 12 سال مرد آرام كابينه هاي هاشمي رفسنجاني و خاتمي در مقام معاون اول رئيس جمهور و در كابينه هاي پيش از آن وزير فرهنگ و آموزش عالي، دادگستري، عضو شوراي نگهبان، عضو شوراي بازنگري قانون اساسي بود، روزي در مقام رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي چنان انتقادهاي شديدي را بيان كند كه خبرساز شود. حبيبي كه اواخر شهريورماه با پايان يافتن دوره چهارساله رياست فرهنگستان زبان و ادب فارسي از اين سمت كناره گيري مي كند، چهارشنبه گذشته در مراسم افتتاحيه سومين گردهمايي انجمن ترويج زبان و ادب فارسي پاسخ صريح و محكمي به منتقدان فرهنگستان داد: <ما مردم شوخ طبعي داريم ولي با برخي مراكز و برخي كارها نبايد شوخي كرد، چرا كه اين شوخي ها يا هجو است يا با غرض انجام مي شود.
نمي گويم از فرهنگستان انتقاد نشود، ولي برخي ديدگاه هاي شخصي خود را با عملكرد فرهنگستان يكي مي گيرند. مثلاگاهي شنيده ام كه مي گويند فرهنگستان به جاي واژه <پيتزا> كلمه <كش لقمه> را وضع كرده است. اين يك شوخي است كه شخصي مي سازد و ممكن است براي ديگران تعريف كند. اما نبايد اين شوخي را به فرهنگستان نسبت داد.> حبيبي درباره بيش از 14هزار و 800 واژه اي كه در فرهنگستان به تصويب رسيده، گفته است: <در جلسات فرهنگستان براي تصويب واژگان، جلسه اي داشتيم كه 30 ثانيه طول كشيده، جلسه اي داشتيم كه دو تا سه دقيقه به طول انجاميده و جلسه اي هم داشتيم كه بعد از دو ساعت حتي يك واژه هم تصويب نشده است، پس اين نشان مي دهد واژه گزيني ما بلبشويي نبوده و اين را به قيد قسم مي گويم.> رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه كارش را <گمرك چي بودن زبان> مي خواند، معتقد است: <واژگاني كه در فرهنگستان وضع مي شود محصول كار يك گروه است؛ افرادي مثل آقاي نجفي يا مرادي كرماني يا مجتبايي. همين كساني كه با فرهنگستان شوخي مي كنند تك تك اين افراد را بيرون از مجموعه فرهنگستان به عرش مي برند، ولي همه انتقادها و شوخي ها روي مجموعه فرهنگستان است.> حبيبي انتقادهايي نيز به دوره هاي پيشين فرهنگستان داشت: <فرهنگستان دوم گاهي برخلاف ميلش دستوري عمل مي كرد و غربي ستيز بود. فرهنگستان فعلي نه دستوري عمل مي كند، نه عربي ستيز و نه غربي ستيز است.> حسن حبيبي و غلامعلي حدادعادل دو عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي هستند كه طي سال هاي اخير به طور متناوب رياست عالي ترين نهاد تصميم گير در زمينه زبان رسمي كشور را بر عهده داشته اند. رياست فرهنگستان زبان و ادب فارسي، از 17 ارديبهشت 1370 تا 28 فروردين 1374 برعهده حسن حبيبي بود و پس از استعفاي وي ، غلامعلي حدادعادل از تاريخ 28 فروردين 1374 براي اين سمت انتخاب شد. در سال 1383، پس از انتخاب حدادعادل به رياست مجلس شوراي اسلامي، مجددا حبيبي با اكثريت آرا به رياست فرهنگستان زبان و ادب فارسي برگزيده شد. رئيس فرهنگستان را شوراي فرهنگستان از ميان اعضاي خود، براي مدت چهار سال، انتخاب و براي تاييد و صدور حكم به رئيس جمهور به رياست عالي فرهنگستان ها معرفي مي كند.
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها که کانون همه حوادث بعد از انتخابات و درگیری های آن است. خبرهایی در رابطه با مردانی گفته میشود که زیاد به چشم دیگران نمیخورد چون خیلی از آنها ربطی به این ماجاراها ندارد.اما برخی از این مردان همچون دکتر حسن حبیبی حقی بر ملت دارند به پاس سالها فقط خدمت بدون هیچ گرایش چپی و راستی و این ظلم است که ما فرزندان خدمت گزار ایران را فراموش کنیم
 

okanava

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه خوبه یادی از گل آقا کنیم که همیشه یه کارکاتور از حبیبی می کشید و خداییش چه جنبه ای داشت که اون موقع ها این چیزا (انتقاد تند گل اقا با کاریکلماتورهاش ) رو تحمل می کرد .
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزهاي ناخوش سياستمدار با ظرفيت



حميدرضا ابك
از دوهفته نامه مشق آفتاب


هفته نامه گل آقا ،پياپي83 سال1371
دكتر حسن حبيبي، بيشتر از آنكه به عنوان وزير دادگستري دولت مهندس موسوي يا معاون اول رئيس‌جمهوري ايران در فاصله سال‌هاي 68 تا 80 معروف باشد، با كيومرث صابري‌فومني، شناخته مي‌شود. او سال‌هاي متمادي سوژه شماره يك هفته‌نامه گل‌آقا بوده و بارها و بارها روي جلد پرطرفدارترين نشريه طنز سال‌هاي پس از انقلاب را از آن خود كرد.
حبيبي با فاصله بسيار از بقيه رقباي سياسي و اجتماعي خود، همواره صدرنشين جدول طنز گل‌آقا بود و با دوبار هت‌تريك فوق‌العاده‌اي در سال 71 و 72 امكان هرگونه رقابت را از بقيه سلب كرد؛ روي جلد شماره‌هاي 46، 47 و 48 سال 71 و شماره‌هاي 13، 14 و 15 سال 72 از آن حبيبي بود.
آغاز فعاليت سياسي حبيبي همكاري كوتاه و نافرجامي با نهضت آزادي بود. ساواك كه به او مشكوك شد به فرنگ رفت و درس خواند و ماند تا در همان ماه‌هاي نزديك به انقلاب يكي از كساني باشد كه پيش‌نويس قانون اساسي دولت انقلاب را مي‌نويسند و در اولين دوره انتخابات رياست جمهوري نامزد منتخب حزب جمهوري اسلامي، جامعه مدرسين و نهضت آزادي باشد و البته از بني‌صدر شكست بخورد.
آخري‌ها سياست را رها كرد و با انتشار ترجمه‌اي از كتاب «حقوق بين‌الملل عمومي» به همه ثابت كرد اهل دانش و فضل است و اين عمر رفته در سياست را دور از خواندن و نوشتن سپري نكرده است. بعد هم از سوي رئيس‌جمهور در سمت رياست فرهنگستان زبان و ادب پارسي برگزيده شد تا امروز كه به خاطر ديابت و سكته‌اي كه بيرحمانه از تنش گذشت، دوران بيماري و خانه‌نشيني را مي‌گذراند و اميد كه خدايش نگاه دارد كه چهره دوست داشتني‌اش هنوز هم در اذهان ما مانده است.
اما سؤال؟ انصافاً شما حبيبي را به اين همه سابقه علمي و سياسي مي‌شناسيد يا روي جلد آبدارخانه شاغلام بودنش؟
كساني كه جسته و گريخته درباره حبيبي، حسن حبيبي و نه معاون اول و وزير اظهارنظر كرده‌اند، همواره استدلال كرده‌اند كه حبيبي، نماد سياستمدار با ظرفيتي است كه مشابهش را در تاريخ اين سرزمين كمتر ديده‌ايم. فقط گل‌آقا نبود. نشريات ديگر هم كه دستشان به جايي نمي‌رسيد. حبيبي را علم مي‌كردند و جمله‌اي از او را مي‌گرفتند و پر مي‌كردند صفحاتي را كه نمي‌توانستند معطل بي‌ظرفيتي بقيه سياستمداران و شكايت‌هاي احتمالي‌شان بمانند. وقتي حبيبي در سال 70 اعلام كرد كه اتومبيل‌هاي دولتي بازديد فني خواهند شد، شاغلام تصوير ابوطياره قراضه‌اي را كشيد كه نامش «ماشين دولت بود» و كنارش نوشت: «ايرادي كه نداره، فقط رينگ گشاد كرده موتورش به روغن‌سوزي افتاده، جلوبنديش هم خرابه». يا وقتي صداي مردم از سياست‌هاي اقتصادي دولت وقت درآمده بود شاغلام، معاون اول رئيس‌جمهور را روي ميز چشم‌پزشكي گل‌آقا نشاند و تورم و گراني و بيكاري و بوروكراسي را با فونت 80 جلوي چشمش گذاشت و از او پرسيد كه باز هم نمي‌بيني؟
مرور فهرست شوخي‌هاي شاغلام با حبيبي، پيش فرض ذكر شده در ابتداي اين نوشتار را تأييد مي‌كند، آن هم وقتي سال‌ها گذشته و ما هم برخورد سياستمداران، پرستاران، بازيگران سينما، كارگردانان، پزشكان، حقوقدانان و از همه مهمتر مردم را با مقوله طنز در اين سال‌ها ديده‌ايم و بلايايي را كه از اين رهگذر بر سر اهالي رسانه آمده به نظاره نشسته‌ايم.
اما گمان مي‌كنم در اين تحليل رايج چند ساله اخير درباره گل‌آقا و حبيبي. يك نكته مغفول مانده است. شوخي‌هاي گل‌آقا با بقيه سياسيون هم كم از شوخي‌هايش با حبيبي نداشت. وقتي محمد هاشمي در سال 72 قائم‌مقام وزارت امور خارجه شد، شاغلام او را در كنار ولايتي گذاشت و از قول ولايتي گفت: «يك‌بار ديگر تكرار مي‌كنم. اين‌جوري كه وايستي، دست راستت افغانستان و پاكستان و دست چپت هم تركيه و عراق» و اينگونه تماميت دانش رئيس سابق سازمان صدا و سيما و برادر تني رئيس‌جمهور وقت را به شوخي گرفت.
گمان مي‌كنم نسبت تكرار ناشدني گل‌آقا و سياست بيش از آنكه مرهون با ظرفيتي حبيبي باشد، ناشي از جايگاه گل‌آقا بود. مرحوم صابري توانسته بود جايگاه رسانه‌اي به نام گل‌آقا را آنچنان تثبيت كند كه كسي را سوداي بازخواست و شكايت از آن به سر نيايد. فراموش نكنيد كه مورخان تاريخ مطبوعات در هيچ كتاب و مقاله‌اي دوران مذكور را دوران طلايي آزادي بيان در مطبوعات ما به شما نياورده‌اند. پس چرا گل‌آقا مي‌توانست و بقيه نمي‌توانستند. بخشي از اين اتفاق مثل همه اتفاق‌هاي مثبت ديگري كه در سرزمين ما رخ مي‌دهند، مديون رابطه شخصي آقاي صابري و نه شاغلام، با سياستمداران و به طور خاص با حسن‌خان حبيبي بود؛ كما اينكه اگر اين رابطه نبود معلوم نبود كار گل‌آقا به كجا مي‌كشيد. بخش ديگري از آن نيز به هنرمندي صابري در پروژه «اعتمادسازي» باز مي‌گشت. اما اگر كسي هنوز دلي دارد كه در گرو مطبوعات و رسانه‌هاست، شايد بد نباشد كه يك بار هم شده اندكي جدي‌تر به اين پرسش بيانديشد و راز بي‌محابايي گل‌آقاييان در سخن گفتن و تصويرسازي را دريابد. شايد روزي دوباره بتوان گل‌آقايي علم كرد و معاون اولي پيدا كرد كه بتوان جمله‌اش را در آذرماه 70 نقل كرد كه «85 درصد مردم ايران داراي خانه شخصي هستند» و بعد هم زيرش امضاء كرد كه «ما مي‌خواستيم حالا حالاها كاريكاتورشو نكشيم، ولي اين حرف‌ها نشون مي‌ده، كه انگار خودش دلش مي‌خواد».
همكاران گل آقا براي حسن حبيبي كه اين روزها در بستر بيماري است آرزوي سلامتي دارند.


حميدرضا ابك
تاريخ : سه شنبه ۲۱ آبان
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه خوبه یادی از گل آقا کنیم که همیشه یه کارکاتور از حبیبی می کشید و خداییش چه جنبه ای داشت که اون موقع ها این چیزا (انتقاد تند گل اقا با کاریکلماتورهاش ) رو تحمل می کرد .
اینم برای شما دوست عزیز

و سپس ميدان آرژانتين خلوت شد


عكس ها: ساتيار
گل آقا خندان، مردم گريان، مي رفتند.


فرهاد فرجاد-زمان: شنبه، دوازدهم ارديبهشت هشتاد و سه، ساعت ۳۰:۸ صبح
مكان: ميدان آرژانتين، خيابان زاگرس، موسسه گل آقا
آدم ها دسته دسته حركت از جنوب به شمال را آغاز كردند تا مقابل پلاك هفت خيابان زاگرس رسيدند. يك نفر اعلاميه گل آقا را بالا گرفته بود و به ماشينهاي در حال گذر نشان مي داد. عكاس ها و فيلمبردارها به دنبال يافتن زواياي مختلف دايم از اين طرف به آن طرف مي رفتند، كم كم سر و كله نامي ها پيدا مي شد. محمود دعايي - سرقفلي دار «دو كلمه حرف حساب »- و به دنبالش موسوي لاري، حسن حبيبي ،مسجد جامعي، شريعتمداري و بالاخره خود صابري، سوار بر الگانس. او را سريع از درب بزرگ موسسه به داخل بردند. يك ربع بعد بر فراز دستان لرزان، به موازات ده، بيست دوربين بيرونش آوردند. محسن رضايي، پورنجاتي، لاريجاني، عطريانفر هم رسيدند. پيام رهبر را حداد عادل قرائت كرد، بعد پيكر دوباره بالاي دست ها رفت و فرياد لااله الاالله بدرقه راهش.
جمعيت همراه صابري، زاگرس را بالا آمد، دور زد و به سمت آرژانتين سرازير شد. محسن رضايي اصرار داشت تا لحظه آخر زير برانكارد را بگيرد. پوپك، دختر صابري را گريستن وقفه اي نداشت. در ميانه راه، بهزاد نبوي و رضا خاتمي و بورقاني وعبدا... نوري هم رسيدند... لااله الاالله. دسته گل تقديمي رئيس جمهور را ابطحي با خودش آورد و پيشرو جمعيت جا داد. حالا ديگر جمع داغداران مطبوعاتي، هنري، سياسي و خويشاوندان صابري بيش از سيصد نفر را شامل مي شد.
حبيبي، مشهورترين صفحه يكي گل آقا، چه گريه اي مي كرد.


سوار بر مركب جديد، غريبه اي در مدار جنوب.


از خيابان احمد قصير سرازير شدند. كمي جلوتر، صابري سوار الگانس شد تا به همراهانش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا ملحق شود. تا ده دقيقه پس از رفتنش، نامي ها گپي با هم مي زدند و سري تكان مي دادند. بعد يكي يكي عزم رفتن كردند:
-بهزاد نمي آي؟
-الياس كجا مي ري؟
-چرا از چمن رد نمي شي؟
-اي بابا، ما كه مشروعيت نداريم.
و رفتند. گل آقا سوار بر الگانس رو به جنوب، بعضي از آقايان پياده تا خيابان زاگرس رو به شمال. ميدان آرژانتين خلوت شد. همه چيز تمام شد.
 
بالا