عشق چيست؟

medi2536

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
*تعدادى از متخصصان اين پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسيدند که*
*:** **«**عشق يعنى چه؟**»**
**پاسخ هايى که دريافت شد عميق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود. در اينجا
بعضى از اين پاسخ را براى شما می آوريم**: *

*
**•** هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت ديگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى
پايش را لاک بزند. بنابراين، پدربزرگم هميشه اين کار را براى او می کرد، حتى
وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. اين يعنى عشق. **(ربکا، ٨ ساله)*

*
**•** وقتى يک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است.
شما میدانيد که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. **(بيلى، ٤ ساله)*

*
**•** عشق هنگامى است که يک دختر به صورتش عطر می زند و يک پسر به صورتش ادوکلن
می زند و با هم بيرون می روند و همديگر را بو می کنند. **(کارل، ٥ ساله)*

*
**•** عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می رويد و بيشتر سيب
زمينى سرخ کرده هايتان را به يکنفر می دهيد بدون آن که او را وادار کنيد تا او
هم مال خودش را به شما بدهد. **(کريس، ٦ ساله)*

*
**•** عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که
جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزهاش خوب است. **(دنى، ٧ ساله)*

*
**•** عشق هنگامى است که دو نفر هميشه همديگر را می بوسند و وقتى از بوسيدن
خسته شدند هنوز می خواهند در کنار هم باشند و با هم بيشتر حرف بزنند. مامان و
باباى من اينجورى هستند. **(اميلى، ٨ ساله)*

*
**•** اگر می خواهيد ياد بگيريد که چه جورى عشق بورزيد بايد از دوستى که ازش
بدتان می آيد شروع کنيد. **(نيکا، ٦ ساله)**
**(ما به چند ميليون نيکاى ديگر در اين سياره نياز داريم)*

*
**•** عشق هنگامى است که به يکنفر بگوئيد از پيراهنش خوشتان می آيد و بعد از آن
او هر روز آن پيراهن را بپوشد. **(نوئل، ٧ ساله)*

*
**•** عشق شبيه يک پيرزن کوچولو و يک پيرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى
هنوز همديگر را دوست دارند. **(تامى، ٦ ساله)*

*
**•** عشق هنگامى است که مامان بهترين تکه مرغ را به بابا میدهد. **(الين، ٥
ساله)*

*
**•** هنگامى که شما عاشق يک نفر باشيد، مژه هايتان بالا و پائين میرود و ستاره
هاى کوچک از بين آنها خارج می شود. **(کارن، ٧ ساله)*

*
**•** شما نبايد به يکنفر بگوئيد که عاشقش هستيد مگر وقتى که واقعاً منظورتان
همين باشد. اما اگر واقعاً منظورتان اين است بايد آن را زياد بگوئيد. مردم
معمولاً فراموش میکنند. **(جسيکا، ٨ ساله)*

*
و سرانجام ... **برنده ما يک پسر چهارساله بود که پيرمرد همسايه شان به تازگى
همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گريه کردن پيرمرد را ديد، به حياط خانه
آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش پرسيد به مرد
همسايه چه گفتی؟ پسرک گفت: **"**هيچى، فقط کمکش کردم که گريه کند**"*
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول یکی از بچه ها..........روم به دیوار روم به دیوار تکراری بود:D
ولی با اینحال عالیه......:gol:
 

Similar threads

بالا