یه سوال داشتم شاید چرت باشه ولی خوب سوال دیگه

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید یه خورده مبهم باشه ولی اگه متوجه نشدین بفرمایید بیشتر توضیح بدم
اولین شعاری که توی اسلام مطرح میشه اینه:
معنی فارسی مینویسم:بگو خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوی(قولو لا اله الا الله تفلحو)
حال میخواستم ببینم چرا امر شده که بگیم خدایی جز خدای یگانه نیست
چرا نمیگه فقط خدای یگانه هست ؟؟
امیدوارم متوجه سوالم شده باشین منظورم طرز جمله بندیه لطفا الکی نگید همینطوری چون هیچ چیزی همینطوری نیست
 

phalagh

مدیر بازنشسته
والا من نميدونما... همينطوري از نظر خودم دارم ميگم.
وقتي دو تا جمله رو ميخونم. تو جمله اول تاكيد بيشتري حس ميكنم. جمله اول محكم تر بيان شده. شايد علتش همين تاكيد باشه.
ولي خوب اگه جايي دليل علمي و اصليشو ديدم. حتما در اينجا درج ميكنم.
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه چیزی میخوام بگم شاید بدونید اگه نمیدونستین و من گفتم متوجه شدین برام دعا کنید
برای اینکه جواب این سوال گیر بیاد باید عین عبارت عربی اون گیر بیاد
لا اله الا الله(خدایی جز خدای یگانه نیست)=اسلام
لا(نه)نه گفتن به وجود تمام خدایان نه گفتن به وجود تمامیه نیروهای متا فیزیکی این کلمه ای بود که مکاتب مادی اون رو به کار بردن
اله(جز او)این کلمه رایج در مسیحیت دوران رنسانس تمام ما دست پرورده خدا هیچ اختیاری از خودمون نداریم بیا برات گناهاتو پاک کنم و خدایانی که روی زمین به وجود اوردن که میتونست گناهان انسان رو ببخشه
ولی اسلام هم لا به کار برده هم اله حالا میشه یواش یواش به معنی این جمله استثنایی اسلام پی برد
ولی بازم میگم چرا نمیگه فقط خدای یکتا هست
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
الحمد لله رب العالمين ، والصلاة والسلام على من بعثه الله رحمة للعالمين ، وعلى آله وصحبه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين وبعد :
نسبت به جملاتي كه برادر ديني علامه شيخ عمر بن احمد مليباري در معناي لا اله الا الله نگارش كرده بود مطلع شدم و در آنچه جنابش در مورد اقوال سه گانه پيرامون آن بيان داشته بود انديشه كردم كه هم اكنون آن را بيان مي دارم.
اول: يعني هيچ معبود به حقي جز الله وجود ندارد.
دوم: هيچ اطاعت شده به حقي جز الله وجود ندارد.
سوم: هيچ پروردگاري به جز الله وجود ندارد.
همانگونه كه جنابش نيز توضيح داده اند معني اول صحيح مي باشد و آن همان چيزي است كه كتاب خداوند سبحان در مكانهاي زيادي از قرآن كريم بدان راهنمايي كرده است چنانكه مي فرمايد:« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»[1] «تنها تو را عبادت مي كنيم و تنها از تو ياري مي جوييم.» «وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»[2]«پروردگار تو دستور داده است كه جز او را عبادت نكنيد.» «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[3] «ما جن و انس را جز براي عبادت نيافريديم.»« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ»[4] «اين بدان سبب است كه الله حق است و هر آنچه جز او خوانده مي شود باطل است.»
آيات در اين زمينه بسيارند و اين معني همان چيزي است كه مشركين از اين كلمه هنگامي رسول الله - صلي الله عليه و سلم- آنها را بدان دعوت مي كرد مي فهميدند آنگاه مي فرمود:«يا قومي قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» (اي قوم من بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد.) آنها انكار كردند و از پذيرش آن سرباز زده و تكبر ورزيدند چون مي دانستند اين كار مخالف آن چيزهاي مي باشد كه پدرانشان در مورد عبادت بتهاي سنگي و چوبي بر آن بودند و اينكه آنها را اله مي دانستند همانگونه كه خداوند متعال در سوره ص آيه 4 و 5 بيان مي دارد:« وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ (4) أَجَعَلَ الْآَلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ» «كافران از اينكه بيم دهنده اي از خودشان پيش آنها آمده تعجب كرده و گفتند: اين ساحر و دروغگوست. آيا اين همه اله را تبديل به يكي نموده است. اين چيز عجيبي است.» و در سوره صافات خداوند سبحان مي فرمايد:«إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ (35) وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آَلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ»[5] «هرگاه به آنها گفته مي شد كه اقرار و اعتراف به لا اله الا الله بنماييد سرباز مي زدند و مي گفتند: آيا ما معبودهايمان را به خاطر سخنان كسي كه شاعر و مجنون است رها كنيم.» از اين امور فهميده مي شود كه آنها معني لا اله الا الله را فهميده بودند و مي دانستند اله هاي آنها را باطل مي نمايد و اقرار به آن عبادت كردن به تنهاي براي الله تعالي اختصاص مي دهد و به همين سبب هرگاه كساني از آنها اسلام را مي پذيرفت شركي را كه بر آن بودند رها مي كردند و عبادت را براي خداوند متعال خالص مي نمودند و چنانچه معني آن اين بود كه هيچ پروردگاري جز الله وجود ندارد يا اينكه هيچ اطاعت شده اي جز الله وجود ندارد آن را انكار نمي كردند چون مي دانستند خداوند خالق و پروردگار آنهاست و اطاعتش را نيز در هر آنچه فكر مي كردند از طرف اوست بر خود واجب مي دانستند با اين حال به عبادت بتها و پيامبران و ملائكه و صالحان و درختان به طريقه طلب شفاعت به وسيله آنها از خداوند معتقد بودند و معتقد بودند به وسيله عبادت آنها به خداوند نزديك مي شوند چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم اين مسئله را در موردشان بيان مي دارد:« وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ»[6] «غير از خداوند را كه قادر به نفع و ضرر نبودند را مي پرستيدند و مي گفتند اينها نزد پروردگار برايمان شفاعت كننده هستند.» ولي خداوند متعال سخنانشان را باطل و مردود اعلام داشته و مي فرمايد:« قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»[7] «بگو آ شما خداوند را به چيزي كه در آسمانها و زمين يافت نمي شود آگاه مي سازيد. پاك و منزه است از آنچه شريكش قرار مي دهيد.»« تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (1) إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ (2) أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»[8] «اين كتاب از طرف خداوند صاحب اقتدار و حكمت نازل شده است. ما كتاب را بر تو به حق نازل كرديم پس خالصانه او را عبادت كن. دين همه از آن اوست آگاه باشيد دين خالصانه براي خداست و آنهايي كه جز او را به دستي برگرفته اند، گويند: ما آنها را عبادت نمي كنيم مگر به آن خاطر كه ما را به خداوند نزديك گردانند.» ولي خداوند سخنانشان را مردود مي دارد و مي فرمايد:« إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ»[9] «به درستي كه خداوند در آنچه اختلاف مي نمودند در بينشان حكم مي نمايد و همانا كه الله تعالي كساني را كه دروغگو و كافرند را هدايت نمي نمايد.» بنابراين خداوند آنها را در اينكه معبوداتشان آنها را به خداوند نزديك مي نمايند تكذيب نموده و به واسطه انجام اين كار آنها را كافر مي داند و آيات در اين معني بسيارند.
والحمد لله رب العالمين وصلى الله وسلم على سيدنا محمد وآله وصحبه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين.
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسرار «لا اله الا اللّه‏»

اسرار «لا اله الا اللّه‏»

توحید عوام و خواص

«لا اله الا اللّه‏» توحیدِ عوام است و «لا اله الا هو» توحیدِ خواص مجردِ معنیِ «لا اله الا اللّه‏» عام است و در آن شریک‏اند ناقص و کامل و عامی و خاص بلکه جهود و ترسا ... اما «لا هو الا هو» معنیِ لا اله الا اللّه‏ به تمامی در آن مُضمر است لیکن در وی زیادتی است که آن زیادت را جز خواص ندانند و بدان نرسند و بر اندازه‏ی عقل عوام نیست.
اما معنی لا اله الا اللّه‏ را همه‏ی عوام فهم توانند کرد. پس چون بدانستی که معنیِ این سخن، تفاوت درجاتِ توحید است، بدان که توحید را درجات است. وی را ظاهری است که همگان دریابند و وی را حقیقتی است، تشبیه به جوز (گردو) توان کرد که وی را پوستی است و پوستِ وی را نیز پوستی است و وی را مغزی و مغز وی را نیز مغزی و آن روغن است؛ پس اگر خواهی که تفاوت درجاتِ توحید بدانی، بدان که اول درجه‏ی وی گفتِ لا اله الا اللّه‏ است به زبان، بی‏اعتقاد دل و این توحید را نیز حرمتی است که سعادت این جهان بدان حاصل شود تا مال و خونِ وی معصوم شود و اهل و فرزند وی ایمن گردد.
درجه‏ی دوم اعتقاد معنی این کلمه است بر سبیلِ تقلید، بی‏معرفتِ حقیقی و همه‏ی عوام خلق نیز بدین درجه رسیده‏اند. پس این قوم اهلِ نجات باشند اندر این جهان اگر چه به کمال سعادت اهلِ معرفت نرسند.
درجه‏ی سوم آن بود که معنی این کلمه به برهانِ محقّق مکشوف شود.
این سه درجات متفاوت است: اول صاحب مقالت است، دوم صاحب عقیدت است و سوم صاحب معرفت و از این هر سه هیچ صاحب حالت نیست و ارباب احوال دیگرند و ارباب معارف و اقوال دیگر.
درجاتِ توحید

درجه‏ی دیگر آن است که توحید در باطنِ وی بر آن اکتفا نکند که شهوت را مغلوب گرداند و هوی را زیر دست کند بلکه هوی و شهوت را به کلیّت محو کند تا از هیچ کار پیرو شهوت نباشد. این مرد اگر نان خورد نه برای آن خورد تا لذّت طعام یابد لیکن بر ضرورت خورَد و به قدرِ ضرورت خورَد تا قوّت طاعت و عبادت یابد. اگر بخسبَد برای آسایش نبود لیکن برای تجدید قوت عبادت را بود و ...
درجه‏ی دیگر توحید آن است که توحید وی را از دستِ وی بیرون کند به کلّیت و از هر چه در عالم است بیرون کند. بلکه وی را از دست آخرت بیرون کند هم چنان که از دستِ دنیا و در پیش همّت و نظر و ادراک وی نه نفس وی ماند و نه هر چه در عالم است و نه دنیا و نه آخرت، جز حق تعالی نماند و خود را فراموش کند و هر چه جز حق است فراموش کند و از همه غایب شود و همه از وی غایب شود و نه وی ماند و نه عالم، حق ماند و بس.
اهلِ بصیرت این حالت را «فناء» در توحید خوانند که جز از حق از همه فانی بود و فنای وی نیز از فنا، فانی بود و کمالِ توحید، خود این است ... دیگران گویند: معبود نیست جز خدا و این مرد گوید: موجود نیست جز او ... پس این سخن که موجود نیست جز وی درست بود. پس این‏که «لا هو الا هو» راست باشد که «هو» اشارت به موجودی بود که جز وی موجود نیست.
هو جز در حقِّ وی درست نیست و اشارت جز به وی راست نیست.
معنی «لا هو الا هو» این است، اگر کسی فهم این نکند، معذور است که بر اندازه‏ی هر فهمی نیست.
معاملت و معرفت

شُعَب و مقامات راه، بسیار است لیکن جمله‏ی آن از دو ورق بیرون نیست: اول ورقِ معاملت است و دوم ورقِ معرفت.
معاملت، مقدمه‏ی معرفت است و بدایتِ معاملت، لقمه‏ی حلال است و نهایت معاملت، اخلاص در جمله‏ی اعمال است.
چون از این نهایت درگذرد به بدایتِ ورق معرفت رسد و اول خطِّ این ورق، حقیقت «لا اله الا اللّه‏» است که به صفتی پدیدار آید.
حکایت

در حکایات مشایخ آورده‏اند که «شبلی» گفت که: من چهارصد استاد را خدمت کردم و بر این استادان چهار هزار حدیث خوانده‏ام و از این چهار هزار حدیث یک حدیث اختیار کردم و به عمل می‏آورم و باقی فرو گذاشته‏ام، زیرا که چون در این حدیث تأمل کردم خلاص و نجاتِ خود در این دیدم و نیز علم اولین و آخرین در این حدیث درج دیدم و حدیث این است که مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به یکی از صحابه می‏فرماید: برای دنیایت به اندازه‏ی حضورت در دنیا کار کن و برای آخرتت به اندازه‏ی بقایت در آن کار کن و به اندازه‏ی نیازت به خداوند برای او کار کن و به اندازه‏ی طاقتت در جهنم برای آن کار کن
محبوب و مُحِبّ

آورده‏اند که «حاتم اصم» از شاگردان و مریدان «شقیق بلخی» بود. روزی شقیق به وی گفت: ای حاتم! چه مدت است که تو در محبتِ منی و سخنِ من می‏شنوی؟
گفت: سی سال است. گفت: در این مدت چه علم حاصل کرده‏ای و چه فایده از من گرفته‏ای؟ گفت: هشت فایده حاصل کرده‏ام. شقیق گفت: من جمله‏ی عمر در سر و کار تو کرده‏ام و تو را بیش از هشت فایده حاصل نشده است؟ بگو این هشت فایده چیست؟ گفت: فایده‏ی اول آن است که در خلق جهان نگاه کردم و دیدم که هر کس محبوبی و معشوقی اختیار کرده‏اند و آن محبوبان و معشوقان بعضی تا مرضِ موت به ایشانند و بعضی تا موت و بعضی تا لبِ گور و پس همه از ایشان باز گردیدند و مونسِ وی نشد. پس من اندیشه کردم و با خود گفتم که محبوبْ آن نیک است که با مُحبّ در گور رود و در گور مونسِ وی باشد و چراغ گور وی باشد و در قیامت و منازل آن با وی باشد. پس احتیاط کردم و آن محبوب که این صفت دارد، اعمالِ صالح باشد. پس من آن را محبوبِ خویش ساختم تا با من در گور آید و ...
فایده‏ی دوم آن است که در این خلق نگاه کردم و دیدم که همه‏ی خلق پیروی هوی کردند و بر مرادِ نفس رفتند و ... من به خلافِ نفس درآمدم و بر مجاهده‏ی وی کمر بستم تا در طاعتِ خدای تعالی آرام گرفت.
فایده‏ی سوم آن است که در این خلق نگاه کردم و دیدم که هر کسی سعی‏ای و رنجی در این دنیا برده بودند و از این چیزهای دنیایی چیزکی حاصل کرده بودند و بدان خُرّم و شادمانه بودند ... اما من محصولی را که از دنیا اندوخته بودم در راه خدای تعالی نهادم و به درویشان ایثار کردم.
فایده‏ی چهارم آن است که در خلق جهان نگاه کردم و قومی را دیدم که به کثرت اقوام افتخار می‏کنند و گروهی به زیادی مال و اولاد و ... من دانستم که پنداشت‏ها و گمان‏های خلق خطاست، پس تقوی اختیار کردم تا در حضرت حق تعالی از جمله‏ی گرامیان باشم.
فایده‏ی پنجم آن است که در خلق جهان نگاه کردم و دیدم که هر قومی یکدیگر را نکوهش می‏کردند. چون بدیدم همه از حسد بود پس بر کسی حسد نبردم و به قسمتِ خدای تعالی راضی گشتم و با هر که در جهان [بود] صلح کردم.
فایده‏ی ششم آن‏که در خلق دنیا نگاه کردم و دیدم که هر قومی یکدیگر را دشمن داشتند، هر کسی به سببی و غرضی، پس شیطان را دشمن داشتم و او را فرمان نبردم و نپرستیدم بلکه فرمانِ حق تعالی بردم و او را پرستیدم و بندگی ادا کردم.
فایده‏ی هفتم آن است که در خلق نگاه کردم و دیدم که هر کسی در طلب قوت و معاشِ خود کوشش‏ها و سعی‏های بلیغ می‏نمودند و بدین سبب در حرام و شبهت می‏افتادند و ... پس من به خدای تعالی مشغول شدم و دانستم که روزی من برساند زیرا که ضمان کرده است.
فایده‏ی هشتم آن است که در این مردم نگاه کردم و دیدم که هر کسی اعتماد به کسی و چیزی کرده‏اند. یکی به زر و سیم و یکی به کسب و پیشه و ...اما من توکل به خدای تعالی کردم و او بهترین کمک کننده است.
پس شقیق گفت: من در تورات و انجیل و زبور و فرقان نگاه کردم و دیدم که این چهار کتاب به این فوایدِ هشتگانه می‏گردد و هر که بدین فایده‏ها کار کند و به عمل آورد، بر این چهار کتاب کار کرده باشد.
ابو حامد غزالی
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سوالم چرت بود؟؟؟؟؟
نه اتفاقا...
وقتي سوالتو خوندم. هم يه تشكر زدم. هم خواستم يه امتياز از اون گوشه سمت راست بهت بدمو توش بنويسم ( آفرين به اين نكته سنجيها) اما خوب نشد و پيام داد كه شما تو 24 ساعت گذشته زياد اميتاز داديد و از اين حرفا.
خوشم مياد از اين سوالاتي كه نكته سنجي افراد رو ميرسونه.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
سلام به نظر من اینجوری شاید بشه
جمله دوم یه جمله دستوریه
فقط خدای یگانه هست؟
و هضمش واسه خیلی از ماها سخته
ولی جمله اول جمله دستوری نیست
ماها واسه خودمون خیلی خدا داریم
همین ماهایی که ادعای پرستش خدای یگانه رو داریم
یکی ماشینش ، یکی کامپیوترش ، یکی موتورش ، یکی موبایلش و ....
که اینا همه خدایی هستند واسه ماها
جمله اول با لحنی خیلی زیبا
میگه خدایی جزء خدای یگانه نیست
امیدوارم منظورمو رسونده باشم
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
ُسلام،
به نظر من این شعار دو بخش داره.بخش اول،مربوط به بعد خصوصی و شخصی هر فرده و بخش دوم بعد اجتماعی این شعاره.
بخش اول این شعار یا بعد خصوصی اون شعار لا اله الاا الله هست.یعنی اینکه من با گفتن لا اله الا الله اعلام می کنم که به توحید و یگانگی خدا اعتقاد دارم.
بخش دوم یا بعد اجتماعی اون خودش دو قسمت داره.یکی فعل قولوا و دیگری فعل تفلحوا.
قسمت اول یعنی فعل قولوا، جنبه امر به معروف این شعار هست.یعنی من به یگانگی خدا اعتقاد دارم و قائل به شرک نیستم، حالا دارم دیگران رو هم دعوت می کنم تا با من هم عقیده بشن.
قسمت دوم (فعل تفلحوا) بخش آخر شعاره.من اعتقاد دارم به یگانگی خدا،مردم رو هم دعوت می کنم به این راه حالا دارم جهان بینی خودم رو تبلیغ می کنم.با گفتن تفلحوا اعلام می کنم که تنها راه رستگار شدن ایمان و اعتقاد به یگانگی خداست.

در مورد خود کلمه لا اله الا الله هم،باز به نظر من، اگر به زمان پیامبر و زمان حاضر نگاه کنیم، بعضی ها قائل به چند خدایی بودند و بعضی ها قائل به یک خدا و چندین الهه.مثلاً یونانی ها یک خدای توانمند، زئوس، داشتند و بقیه الهه آب،آتش ، خورشید، باد و ... بودند که البته برای اونها هم یه جورایی قائل به خدایی بودند اما نه به شکل وسیع بلکه همه اونها تحت فرمان یک خدا بودند.
اگر گفته می شد که خدا یگانه است،خوب این شکل از خدایی هم درست به نظر می رسید.یه خدا اون بالا و بقیه الهه ماه و خورشید و ...! اما وقتی که گفته میشه هیچ الهی وجود ندارد جز الله یعنی فقط و فقط یک اله و خدا وجود دارد با قدرت بی کران و همه چیز در تسخیر اوست.
یا علی
 
آخرین ویرایش:

Anooshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش چیزی که به ذهن من میرسه اینه که اون موقع مردم بیشتر بت پرست بودن و برای خودشون خداهای مختلفی داشتند،این جمله مثل یه تاکید بر این باور غلط بوده و تاکید بر یگانه پرستی خدا
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به نظر من اینجوری شاید بشه
جمله دوم یه جمله دستوریه
فقط خدای یگانه هست؟
و هضمش واسه خیلی از ماها سخته
ولی جمله اول جمله دستوری نیست
ماها واسه خودمون خیلی خدا داریم
همین ماهایی که ادعای پرستش خدای یگانه رو داریم
یکی ماشینش ، یکی کامپیوترش ، یکی موتورش ، یکی موبایلش و ....
که اینا همه خدایی هستند واسه ماها
جمله اول با لحنی خیلی زیبا
میگه خدایی جزء خدای یگانه نیست
امیدوارم منظورمو رسونده باشم
ممنون
ُسلام،
به نظر من این شعار دو بخش داره.بخش اول،مربوط به بعد خصوصی و شخصی هر فرده و بخش دوم بعد اجتماعی این شعاره.
بخش اول این شعار یا بعد خصوصی اون شعار لا اله الاا الله هست.یعنی اینکه من با گفتن لا اله الا الله اعلام می کنم که به توحید و یگانگی خدا اعتقاد دارم.
بخش دوم یا بعد اجتماعی اون خودش دو قسمت داره.یکی فعل قولوا و دیگری فعل تفلحوا.
قسمت اول یعنی فعل قولوا، جنبه امر به معروف این شعار هست.یعنی من به یگانگی خدا اعتقاد دارم و قائل به شرک نیستم، حالا دارم دیگران رو هم دعوت می کنم تا با من هم عقیده بشن.
قسمت دوم (فعل تفلحوا) بخش آخر شعاره.من اعتقاد دارم به یگانگی خدا،مردم رو هم دعوت می کنم به این راه حالا دارم جهان بینی خودم رو تبلیغ می کنم.با گفتن تفلحوا اعلام می کنم که تنها راه رستگار شدن ایمان و اعتقاد به یگانگی خداست.

در مورد خود کلمه لا اله الا الله هم،باز به نظر من، اگر به زمان پیامبر و زمان حاضر نگاه کنیم، بعضی ها قائل به چند خدایی بودند و بعضی ها قائل به یک خدا و چندین الهه.مثلاً یونانی ها یک خدای توانمند، زئوس، داشتند و بقیه الهه آب،آتش ، خورشید، باد و ... بودند که البته برای اونها هم یه جورایی قائل به خدایی بودند اما نه به شکل وسیع بلکه همه اونها تحت فرمان یک خدا بودند.
اگر گفته می شد که خدا یگانه است،خوب این شکل از خدایی هم درست به نظر می رسید.یه خدا اون بالا و بقیه الهه ماه و خورشید و ...! اما وقتی که گفته میشه هیچ الهی وجود ندارد جز الله یعنی فقط و فقط یک اله و خدا وجود دارد با قدرت بی کران و همه چیز در تسخیر اوست.
یا علی
ممنون نظر جالبی بود ولی من نظرم این نبود که شعار اسلام چه ویژگی داره من میگم چرا این چرا نمیگه فقط خدای یگانه وجود دارد
راستش چیزی که به ذهن من میرسه اینه که اون موقع مردم بیشتر بت پرست بودن و برای خودشون خداهای مختلفی داشتند،این جمله مثل یه تاکید بر این باور غلط بوده و تاکید بر یگانه پرستی خدا
اسلام دینی برای تمام دوران هاست و حتما شعار اصلی این دین هم برای همه دوران هاست نمیشه این دلیل رو اورد ولی این میتونه یکی از دلایلش باشه
ولی بازم یه سوالی پیش میاد بنظرتون الان تعداد بت پرستان کمتره؟؟؟؟؟؟
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
ممنون

ممنون نظر جالبی بود ولی من نظرم این نبود که شعار اسلام چه ویژگی داره من میگم چرا این چرا نمیگه فقط خدای یگانه وجود دارد

اسلام دینی برای تمام دوران هاست و حتما شعار اصلی این دین هم برای همه دوران هاست نمیشه این دلیل رو اورد ولی این میتونه یکی از دلایلش باشه
ولی بازم یه سوالی پیش میاد بنظرتون الان تعداد بت پرستان کمتره؟؟؟؟؟؟
استادم حرف قشنگی میزد
گفت از کجا معلوم صد سال دیگه به ماها نگند بت پرست
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
راستش چیزی که به ذهن من میرسه اینه که اون موقع مردم بیشتر بت پرست بودن و برای خودشون خداهای مختلفی داشتند،این جمله مثل یه تاکید بر این باور غلط بوده و تاکید بر یگانه پرستی خدا
به نظر من نظر این دوستمون دلیل درستی می تونه باشه
گفته شده بگو خدایی جز خدای یگانه نیست.
جنبه ی تاکیدی داره
و با اینکه گفته بشه فقط خدای یگانه هست و کامل ترش اینکه بگو فقط خدای یگانه هست تا رستگار شوی "خب اشاره به اینکه فقط خدای یگانه هست یعنی همون جمله که خدایی جز خدای یگانه نیست
پس طبعا دو جمله تفاوت معنایی پیدا نمی کنه
چون هر دو اشاره به این موضوع داره که خدایی جز خدای یگانه نیست.
علاوه بر بت پرستی رایج در اون زمان که اینجا اشاره شد و همراه اون الهه های ساخته ی ذهن بشر و حتی ادیان دیگه از جمله مسیحیت که خودش و میشه گفت به نوعی به سمت سه گانه پرستی برده بود ""می تونه تاکید برای این خاطر باشه
تاکیدی که جمله ی دوم داره به قول یکی از دوستان هضمش برای ما سخته
به نظر من با اون بیان تاکیدی که آیات قرآن داره جمله ی اول صحیح تره
یعنی همراهی می کنه
و در کل این جملات که به اینگونه بیان شده می تونه دلیل اعتقاد قوی و محکمی و که مسلمونا به خدای متعال دارند باشه
یعنی همین گونه تاکیدات می تونه کمک کنه به اعتقاد محکم و راسخ به خداوند متعال و قدرت و عظمت خداوند
و خوف از خدا برای پیروی از هر گونه مسائلی که به ظن و گمان انسان می رسه
, و البته بعد از تامل انسان و پذیرفتن حق
 

عبید

عضو جدید
«لااله الا الله» از ارکان اسلام است. ساختار این کلام و حیانی به گونه ای است که بخش اول آن مربوط به کفر و طاغوت و بخش دیگر آن نیز بیانگر ایمان است؛ یعنی این کلام و حیانی می رساند که در مقام توحید و خداشناسی اقرار به هر دولازم است. نخست بایستی خدایان باطل را نفی کرد و سپس به یکتایی ذات بی چون وی اقرار کرد.
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
 

Anooshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون همیشه تو دنیا آدمایی هستن که با این موضوع به خاطر منافعشون مخالفت کنن پس واقعا نمیشه به این راحتی جواب این سؤال رو داد ولی یه تفاوت بزرگ بین بت پرستای الآن با اون دوران اینه که الآن دیگه همه مثلا آگاهن و اون موقع زمانی بوده که تازه آگاهی کسب میکردن
الآن آدما خیلی بد تر شدن...
 

mona_serendipity

عضو جدید
شاید یه خورده مبهم باشه ولی اگه متوجه نشدین بفرمایید بیشتر توضیح بدم
اولین شعاری که توی اسلام مطرح میشه اینه:
معنی فارسی مینویسم:بگو خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوی(قولو لا اله الا الله تفلحو)
حال میخواستم ببینم چرا امر شده که بگیم خدایی جز خدای یگانه نیست
چرا نمیگه فقط خدای یگانه هست ؟؟
امیدوارم متوجه سوالم شده باشین منظورم طرز جمله بندیه لطفا الکی نگید همینطوری چون هیچ چیزی همینطوری نیست
در دوره های قبل از اسلام خدایان زیادی وجود داشته اند ( در سرزمین های مختلف و فرقه های مختلف) به همین دلیل در اسلام تاکید میشه که خدایی جز خدای یگانه نیست، یعنی همه خدایانی که شما می پرستید پوچ و باطل هستند، اگر بگیم فقط خدای یگانه هست، در واقع مثل این می مونه که خدایانی که در دوره های قبل پرستش می شده مورد بررسی نبوده و در این دین با اجبار می خواهیم خدای خود را به همه بقبولونیم. ولی وقتی گفته میشه خدایی جز خدای یگانه نیست، یعنی خدایان شما رو هم دیدیم ولی مورد قبول نیستند (به خاطر نقص هایی که داشتند و اینکه خود مخلوق بوده اند)
 

mona_serendipity

عضو جدید
چون همیشه تو دنیا آدمایی هستن که با این موضوع به خاطر منافعشون مخالفت کنن پس واقعا نمیشه به این راحتی جواب این سؤال رو داد ولی یه تفاوت بزرگ بین بت پرستای الآن با اون دوران اینه که الآن دیگه همه مثلا آگاهن و اون موقع زمانی بوده که تازه آگاهی کسب میکردن
الآن آدما خیلی بد تر شدن...
هر چی شبکه مثبت ( شعور الهی، هوشمندی اکم بر جهان هستی) پیشرفت می کنه، شبکه منفی یا شیاطین ( که سر دسته اش ابلیس هست) 2 قدم بیشتر بر می داره. دقیقا مثل ویروس ها! می بینید که روز به روز مدل ویروس ها عوض میشه و بیماری های جدیدی پیدا میشه، به محض اینکه یک داروی ضد اون ویروس پیدا شه، ویروس جدیدی رو میاد.
شبکه منفی هم از همین راه کار استفاده می کنه، که با ترفند های جدید، ما رو به دامن من دون الله ببره. و اینجاست که به تضاد می رسیم. وگرنه انسان ها بد نشدند و خلقت آفرینش انسان که تغییری نکرده، این ما هستیم که با نشناختن الگوهای شیاطین وارد شبکه منفی میشیم و به غیر خدا پناه می بریم.
برای همین اولین اصل در دین اسلام لااله الا الله هستش، کسی که خودش و خدا رو بشناسه به دامن من دون الله پناه نمی بره و دسیسه های شیطان رو میشناسه. نمونش برگردان موسیقی ها و کلام افراد هست. ( برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید)
http://6-interuniversal.persianblog.ir/
http://www.165-interuniversal.persianblog.ir/
 

mona_serendipity

عضو جدید
استادم حرف قشنگی میزد
گفت از کجا معلوم صد سال دیگه به ماها نگند بت پرست
استاد شما نظرشون محترمه ولی اگر به پیامبر ( که خاتم پیامبران هست) و قرآن که آخرین کتاب آسمانی هست ایمان داشته باشن، می دونن که اگر قرار بود بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگه ای نمیاد، و اگر قرار باشه صد سال دیگه به الآن ما بگن بت پرست، با گفته های اسلام در تضاد هستش. ( ما در هیچ دین آسمانی بت پرستی نداشتیم و تمام ادیان یکتا پرست بودند از زرتشت و ...) ولی صحبت ایشون تا دی در مورد ما در همین عصر صدق می کنه، چرا که ما خیلی جاها به جای چنگ زدن به حبل الله به کسان دیگه پناه می بریم و آنها را واسطه قرار می دیم، حتی پیامبران و امامان. ما داریم از همه اینها به عنوان وسیله استفاده می کنیم که به هدفمون برسیم و نیازهامون بر طرف شه ( نذر می کنیم، دخیل می بندیم و... )در صورتی که هدف از وجود امامان و پیامبران چیز دیگه ای بوده!
:gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
چرا وقتي اسم بت و بت پرستي مياد تنديسهاي سنگي و چوبي رو به خاطر مياريم؟
تو اين دنيا ادما به هر چيزي كه دل ميبندن اون حكم بت رو داره.
پول،مقام ، حتي همين اينترنت كه بيشترمون بهش معتاد شديم. همه اينا بتهايي هستن كه ازشون غافليم.
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
استاد شما نظرشون محترمه ولی اگر به پیامبر ( که خاتم پیامبران هست) و قرآن که آخرین کتاب آسمانی هست ایمان داشته باشن، می دونن که اگر قرار بود بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگه ای نمیاد، و اگر قرار باشه صد سال دیگه به الآن ما بگن بت پرست، با گفته های اسلام در تضاد هستش. ( ما در هیچ دین آسمانی بت پرستی نداشتیم و تمام ادیان یکتا پرست بودند از زرتشت و ...) ولی صحبت ایشون تا دی در مورد ما در همین عصر صدق می کنه، چرا که ما خیلی جاها به جای چنگ زدن به حبل الله به کسان دیگه پناه می بریم و آنها را واسطه قرار می دیم، حتی پیامبران و امامان. ما داریم از همه اینها به عنوان وسیله استفاده می کنیم که به هدفمون برسیم و نیازهامون بر طرف شه ( نذر می کنیم، دخیل می بندیم و... )در صورتی که هدف از وجود امامان و پیامبران چیز دیگه ای بوده!
:gol:
فکر کنم منظور دوستمون از بت پرستی اینه که الان از قبل بت پرست بیشتر شده ولی شکل شمایل بتها خیلی عوض شده گاهی اوقا خود ما هم بت پرستیم
بتهایی مثل پول و هوس و مقام و ابرو ....... تا دلتبخواد هست
یه جا حرف جالبی شنیدم
موقع مرگ از ما میپرسن خدای تو کیه؟
ما الان زنده خیلی سر حال میگیم الله ولی اونجا ما نیستیم که میگیم خدامون کیه اعمال ما هستن که میگن خدامون کیه خدای ما چیزیه که ما بیشترین دلبستگی رو بهش داریم
حالا خدای شما کیه؟؟؟
«لااله الا الله» از ارکان اسلام است. ساختار این کلام و حیانی به گونه ای است که بخش اول آن مربوط به کفر و طاغوت و بخش دیگر آن نیز بیانگر ایمان است؛ یعنی این کلام و حیانی می رساند که در مقام توحید و خداشناسی اقرار به هر دولازم است. نخست بایستی خدایان باطل را نفی کرد و سپس به یکتایی ذات بی چون وی اقرار کرد.
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
خیلی قشنگ بود مرسی
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
والکانو ممنون
بله حرف من همون حرف والکانو بود
من در پست قبلی خودمم گفتم
هر کدوم از ماها خدایی داریم که به خدای یگانه گاهی اوقاعت بی اراده ترجیح میدیم
منظور از بت چوب و سنگ نیست
شاید منظور خود ما باشیم
حرف استادم
جزء نبود
زمانی میرسه ( مثل همین زمان الانی که ماها هستیم ) که مردم هر کدوم با عقل خودشون همه چیو میسنجند و هر کدوم برای خود مجتهدی میشند . و خدای خود .
همین خود من
گوشی موبایلم از خدا به من نزدیک تر شده
شما چی ؟
 

mona_serendipity

عضو جدید
فکر کنم منظور دوستمون از بت پرستی اینه که الان از قبل بت پرست بیشتر شده ولی شکل شمایل بتها خیلی عوض شده گاهی اوقا خود ما هم بت پرستیم
بتهایی مثل پول و هوس و مقام و ابرو ....... تا دلتبخواد هست
یه جا حرف جالبی شنیدم
موقع مرگ از ما میپرسن خدای تو کیه؟
ما الان زنده خیلی سر حال میگیم الله ولی اونجا ما نیستیم که میگیم خدامون کیه اعمال ما هستن که میگن خدامون کیه خدای ما چیزیه که ما بیشترین دلبستگی رو بهش داریم
حالا خدای شما کیه؟؟؟

در روز الست از ما خدا می پرسه با من خدایی یا بی من خدایی؟(زیرا در اون روز انسان به قدرت خدایی خود پی برده) اگر در اینجا پاسخ ما این باشه که تو خداوند من هستی انا الیه راجعون صورت می گیره و روح ما به خدا بر می گرده وگرنه... ( بحث خیلی مفصله و جاش اینجا نیست) :gol:
 

mona_serendipity

عضو جدید
والکانو ممنون
بله حرف من همون حرف والکانو بود
من در پست قبلی خودمم گفتم
هر کدوم از ماها خدایی داریم که به خدای یگانه گاهی اوقاعت بی اراده ترجیح میدیم
منظور از بت چوب و سنگ نیست
شاید منظور خود ما باشیم
حرف استادم
جزء نبود
زمانی میرسه ( مثل همین زمان الانی که ماها هستیم ) که مردم هر کدوم با عقل خودشون همه چیو میسنجند و هر کدوم برای خود مجتهدی میشند . و خدای خود .
همین خود من
گوشی موبایلم از خدا به من نزدیک تر شده
شما چی ؟
به این میشه گفت غفلت از خدا، شما گوشی مبایلت هر چقدر هم که بهت نزدیک باشه نمی پرستیش. منظور از بت پرستی ( و یا هر چیزی که ما به دلیل وابستگی زیاد اون رو هدف در زندگی قرار می دیم) ، پرستش چیزی غیر از خدای یگانه هستش حالا اون چیز هر چی می خواد باشه! من کسی رو می شناسم که بچه 18 سالش فوت شد 8 ماه پیش و الآن عین یک امامزاده مقبره زدند و حتی روی عکسش دست می کشن و به صورتشون می مالند. پس بحث ابزار جداست، هر وسیله ای که هدف واقع بشه، انسان رو به بیراهه می بره.
همه ما غفلت از خدا رو داریم متاسفانه. امیدوارم به حس حضور برسیم. همه ما می گیم یاالله ولی تا حالا دقت کردین که کلمه یا برای ضمیر غایب به کار می ره؟؟؟؟؟؟؟ پس ما خدا رو هنوز در همه جا حس نکردیم و حس حضور نداریم.:gol:
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کنم منظور دوستمون از بت پرستی اینه که الان از قبل بت پرست بیشتر شده ولی شکل شمایل بتها خیلی عوض شده گاهی اوقا خود ما هم بت پرستیم
بتهایی مثل پول و هوس و مقام و ابرو ....... تا دلتبخواد هست
یه جا حرف جالبی شنیدم
موقع مرگ از ما میپرسن خدای تو کیه؟
ما الان زنده خیلی سر حال میگیم الله ولی اونجا ما نیستیم که میگیم خدامون کیه اعمال ما هستن که میگن خدامون کیه خدای ما چیزیه که ما بیشترین دلبستگی رو بهش داریم
حالا خدای شما کیه؟؟؟

در روز الست از ما خدا می پرسه با من خدایی یا بی من خدایی؟(زیرا در اون روز انسان به قدرت خدایی خود پی برده) اگر در اینجا پاسخ ما این باشه که تو خداوند من هستی انا الیه راجعون صورت می گیره و روح ما به خدا بر می گرده وگرنه... ( بحث خیلی مفصله و جاش اینجا نیست) :gol:
نمیخوام وارد بحث اختیار بشم ولی اینی که شوما فرمودی عین جبره
و من اصلا بهش اعتقاد ندارم ولی بازم ممنون که نظر دادین
 

sh.mojtaba

عضو جدید
نمیخوام وارد بحث اختیار بشم ولی اینی که شوما فرمودی عین جبره
و من اصلا بهش اعتقاد ندارم ولی بازم ممنون که نظر دادین

من هم وقتی ابتدا این موضوع به گوشم خورد ربطش دادم به جبر اما بعد از یکماه کلنجار رفتن این دلیل قانعم کرد:
خصوصیات و ویژگی های ما در همه جا یکسان هست چه در عوالم قبل از تولد که فکر کنم 3تا است و چه در عوالم بعد از تولد. با ایناوصاف ما تو عالم الست هم همین خلقیات رو داشتیم و اگر کاری کردیم بر مبنای همین خلقیات بوده پس جبری هم نیست!!!
امیدوارم که توجیه خوبی باشه!!!
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به دوستان
من چند سال پیش به این موضوع فکر میکردم و دوتا نتیجه گرفتم
واسه شروع مسلمانی باید اول خدا رو نفی کنی تا دوباره به این نتیجه برسی که جز اون خدایی نیست که این میشه دین کاملی که نه از کسی ارث رسیده و نه ...
دوم اینکه اون قدر صبر داشته باشیم که اگه کسی گفت لا اله(خدا وجود نداره) نزنیم موخشو پخش زمین کنیم صد تا انگ بچسبونیم بهش چرا؟ چون بعدش بیچاره میخواسته بگه الا الله
امید وارم متوجه شده باشین:biggrin:
 

valkano سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم وقتی ابتدا این موضوع به گوشم خورد ربطش دادم به جبر اما بعد از یکماه کلنجار رفتن این دلیل قانعم کرد:
خصوصیات و ویژگی های ما در همه جا یکسان هست چه در عوالم قبل از تولد که فکر کنم 3تا است و چه در عوالم بعد از تولد. با ایناوصاف ما تو عالم الست هم همین خلقیات رو داشتیم و اگر کاری کردیم بر مبنای همین خلقیات بوده پس جبری هم نیست!!!
امیدوارم که توجیه خوبی باشه!!!
اصلا هرچی شوما میگی درست اصلا از همون اول معلومه که میریم بهشت یا جهنم اوخت این دنیا پس چیه؟؟؟
بازم میگم این بحثا توی تخصصم نیست شاید اشتباه کنم ولی اینطوری که شما میگی هیچ فرقی بین منو سامری نیست چرا چون جفتی کاری رو میکنیم که باید بکنیم
 

sh.mojtaba

عضو جدید
اصلا هرچی شوما میگی درست اصلا از همون اول معلومه که میریم بهشت یا جهنم اوخت این دنیا پس چیه؟؟؟
بازم میگم این بحثا توی تخصصم نیست شاید اشتباه کنم ولی اینطوری که شما میگی هیچ فرقی بین منو سامری نیست چرا چون جفتی کاری رو میکنیم که باید بکنیم

2تا نکته تو بحث اختیار مهم هست:
1- خدا محدود به زمان نیست
2- خدا به همه چیز علم داره
خدا محدود به زمان نیست یعنی اینکه خدا میتونه تو زمان سفر کنه اما چطوری؟ ببین فرض کن تو یه چاهی داری زندگی میکنی و یک نفر بالای چاه یه سری پارچه ی سیاه و سفید که پشت سر هم هست رو داره از بالای چاه رد میکنه. خوب تو فقط قسمتی از پارچه رو میبینی که بالای چاه هست و اون کسی که بالای چاه کل پارچه رو میبینه. خدا هم دقیقا به کل زمان مسلط هست مثل اون فردی که بالای چاه هست. ببین خدا می دونه تو در آینده چیکار میکنی چون که خدا به زمان ما محدود نیست.
عزیز اگر اینجوری توجیه نمی شی تو پیام خصوصی بگو تا شفاهی توجیه ات کنم
 

اولدوز-ف

عضو جدید
با سلام.
شاید خوشتون نیاد ولی نظر من اینه :هر حرفی که زده میشه باید به زمان اون توجه کرد. این شعار وقتی داده شد که اعراب یک خدا داشتند به نام الله که خیلی بلند مرتبه بود و انسان نمیتونست باهاش رابطه برقرار کنه و یکسری هم اله وجود داشتند که الله برای هر کدوم وظیفه ای محول کرده بود و واسط بین الله و انسان بودند. و برای عبادت و ... انسان باید اله ها رو پرستش میکرد التماس میکرد تا مثلا خواسته هاشو اله نزد الله ببره و الله کاراشو را بندازه. که توی قرآن هم اومده که از اله ها کمک میخواستند. کاری که محمد رسول الله کرد این بود که این واسطه هارو برداشت. و اینطور گفت که برای عبادت الله نیازی به اله نیست. هیچ الهی نباید پرستش بشه. مگر الله. فقط الله باید پرستش بشه.
البته اینم بگم که شیعه اله هارو جایگزین کرد. اینهمه امامزاده و حرم امام ها ... به نظر من همشون شرک به خداست. همون کار اعراب قبل از اسلام رو انجام میدید. اونها رو واسطه قرار میدید و طلب شفاعت میکنید. هیچ فرقی با اون زمان نکردید. فقط چوب و سنگ تبدیل شده به طلا و نقره!
همه میدونیم که پیامبر رفتن به قبرستان رو مکروه دونستن. مثل اینکه میدونست مرده پرستی مد میشه!
هیچکدوم از کسانی که زمان پیامبر فوت کردن قبر مشخصی ندارن. نه اینکه بی اهمیت باشن! نه. چون پیامبر با اینکار مخالف بود.
دین اسلام با شبهات زیادی همراهه که منو وادار میکنه به صورت قاطع چیزی رو رد یا قبول نکنم. مثلا میگه الله اکبر! چرا نمیگه کبیر؟ چرا صفت تفضیلی میاره؟ چرا صفت عالی نمیاره؟ ما اعتقاد داریم خدا بزرگترینه ولی اسلام نمیگه بزرگترینه! میگه بزرگتر از بقیه هست. یعنی آیا بزرگتر از این خدا هم پیدا میشه؟ اگه پیدا نمیشه چرا نگفته بزرگترینه؟!
و یا تو مسئله جبر و اختیار که واقعا یا باید سر خودتو شیره بمالی و یا ...
 

sh.mojtaba

عضو جدید
با سلام.
شاید خوشتون نیاد ولی نظر من اینه :هر حرفی که زده میشه باید به زمان اون توجه کرد. این شعار وقتی داده شد که اعراب یک خدا داشتند به نام الله که خیلی بلند مرتبه بود و انسان نمیتونست باهاش رابطه برقرار کنه و یکسری هم اله وجود داشتند که الله برای هر کدوم وظیفه ای محول کرده بود و واسط بین الله و انسان بودند. و برای عبادت و ... انسان باید اله ها رو پرستش میکرد التماس میکرد تا مثلا خواسته هاشو اله نزد الله ببره و الله کاراشو را بندازه. که توی قرآن هم اومده که از اله ها کمک میخواستند. کاری که محمد رسول الله کرد این بود که این واسطه هارو برداشت. و اینطور گفت که برای عبادت الله نیازی به اله نیست. هیچ الهی نباید پرستش بشه. مگر الله. فقط الله باید پرستش بشه.
البته اینم بگم که شیعه اله هارو جایگزین کرد. اینهمه امامزاده و حرم امام ها ... به نظر من همشون شرک به خداست. همون کار اعراب قبل از اسلام رو انجام میدید. اونها رو واسطه قرار میدید و طلب شفاعت میکنید. هیچ فرقی با اون زمان نکردید. فقط چوب و سنگ تبدیل شده به طلا و نقره!
همه میدونیم که پیامبر رفتن به قبرستان رو مکروه دونستن. مثل اینکه میدونست مرده پرستی مد میشه!
هیچکدوم از کسانی که زمان پیامبر فوت کردن قبر مشخصی ندارن. نه اینکه بی اهمیت باشن! نه. چون پیامبر با اینکار مخالف بود.
دین اسلام با شبهات زیادی همراهه که منو وادار میکنه به صورت قاطع چیزی رو رد یا قبول نکنم. مثلا میگه الله اکبر! چرا نمیگه کبیر؟ چرا صفت تفضیلی میاره؟ چرا صفت عالی نمیاره؟ ما اعتقاد داریم خدا بزرگترینه ولی اسلام نمیگه بزرگترینه! میگه بزرگتر از بقیه هست. یعنی آیا بزرگتر از این خدا هم پیدا میشه؟ اگه پیدا نمیشه چرا نگفته بزرگترینه؟!
و یا تو مسئله جبر و اختیار که واقعا یا باید سر خودتو شیره بمالی و یا ...

در رابطه با اله های زمان اعراب من هیچ خبری ندارم. اما در رابطه با شرک دونستن امامزاده ها و حرم ها و شفاعت ها بهتره آیه ی قرآن برات بیارم:
سوره ی مائده آیه ی 35 که خدا می فرماید ای کسانیکه تقوا پیشه کرده اید به وسیله ها چنگ بزنید شاید رستگار شوید!!!!
در ذیل آیه تو تفسیر المیزان و نمونه حدیث از امام صادق آورده شده که منظور از وسیله ائمه هستند که برو بچه های اهل تسنن این آیه رو قبول ندارند یعنی ربطی به امامان ما نمیدند دیگه.
در رابطه با قبرستون لطفا حدیث یا مدرک معتبر بیارید. من بارها توی بحار دنبال حدیث میگشتم با حدیثی برخورد کردم که پیامبر امر فرموده که به قبرستون برویم تا یاد آخرت در دلهامون زنده بشه.
در رابطه با اختیار هم من نظرم رو اعلام کردم و با شما مخالفم;)
 

Similar threads

بالا